انتقاد عطریانفر از اظهارات بادامچیان: به اصلاحطلبان توهین کرد
محمد عطریانفر چهره شاخص حزب کارگزاران می گوید: اشکالی که در جریان دوم خرداد پیدا شده این است که به جای تاکید روی مختصات و اصول اصلاح طلبی و تعیین ملاکهای مورد انتظار جامعه، همواره روی افراد دست گذاشته و بعضا بلاوجه آنها را نماد تمام عیار اصلاح طلبی معرفی کرده ایم.
دغدغه انتخابات غیررقابتی و ردصلاحیت شورای نگهبان دو مانع اصلی اصلاح طلبان برای ورورد به پاستور 1400 است اصلاحطلبان که برخلاف اصولگرایان طی ماههای گذشته به یک نهاد اجماع ساز تحت عنوان جبهه اصلاح طلبان ایران برای رسیدن به کاندیدای واحد رسیدهاند، سالها است از داشتن مانیفست محروماند. محمد عطریانفر از چهرههای سیاسی اصلاحطلب در گفت و گو با خبرآنلاین ضمن آسیب شناسی درباره این جریان و فقدان یک مانیفست مشخص از سوی اصلاحطلبان، میگوید: از موضع آسیب شناسی باید یقه دو گروه را گرفت ابتدا حکومت باید پاسخگو باشد دیگر ما اصلاحطلبانی که مدعی هستیم.
ایراد جریان دوم خرداد چه بود؟
به گفته این عضو شورای مرکزی کارگزاران اشکالی که در جریان دوم خرداد پیدا شده این است که به جای تاکید روی مختصات و اصول اصلاح طلبی و تعیین ملاکهای مورد انتظار جامعه، همواره روی افراد دست گذاشته و بعضا بلاوجه آنها را نماد تمام عیار اصلاح طلبی معرفی کرده ایم و ناخواسته جامعه را دچار سردرگمی نموده و فرضا گفتهایم حسن، حسین، تقی، نقی؛ و تاکید بر اینکه بدون عطف عنایت به اصول فقط اینها نماد اصلاحات هستند. در حالی که این رویکرد نادرست است.
حرکت اصلاحطلبی پس از جنگ آغاز شد نه از 76!
محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در بخشی از گفتگوی عیدانه با خبرگزاری خبرآنلاین که در ایام نوروز منتشر می شود، در پاسخ به این سوال که آیا اصلاحطلبی به معنای واقعیاش از سال 76 آغاز شده است یا....؟ گفت: حرکت اصلاحطلبی روند تدریجی داشته و از پایان جنگ آغاز شده است. البته حماسه حضور و نوع مطالبات مردم در سال 76 از نقاط اوج حرکت اصلاحی ملت بوده است.
او در پاسخ به این سوال آیا از نظر شما، عقاید اصلاحطلبی که در حال حاضر مطرح است با اصلاحطلبی سال 76 و یا قبل از آن یکسان است؟ عنوان کرد: اصلاح طلبی آنجا که مبتنی بر اصول و ملاکها تعریف و تبیین می شود تفاوت چندانی در مقاطع مختلف با هم ندارد مگر اینکه برخی ملاحظات زمانی اولویت های عملکردی را تغییر دهد. از باب فهم بهتر به نکته ای اشاره می کنم. در بازاریابی اقتصادی دو نظریه برای عرضه محصول وجود دارد یکی نظریه بازارمحور و دیگر نظریه مبتنی برمحصولمحور. از باب تبیین موضوع، فرضا اگرخانواده متوسط شهری، بنا به شرایط و نیاز زمان، محتاج نوعی وسیله زندگی باشند شما بعنوان مسئول تامین خواسته باشید نیاز مربوطه را مرتفع کنید اگر فقط روی یک برند خاصی تاکید کنید و تمام فرصت و توان خود را متمرکز کنید روی محصولی که با برند از پیش تعیین شده به بازار تحمیل کرده اید در این شرایط همت تان بدون الزام بر احراز کیفیت تنها روی برندی قرار می گیرد که برای فروش آن را هدف گیری کردهاید و چشم را بر محصولات مشابه و برندهای دیگر میبندید و چه بسا فرصت سوء استفاده برای آن برند را فراهم کرده اید و جنس خود را ولو با کیفیت متنازل بخورد جامعه نیازمند داده اید این می شود نظریه بازار محصول و البته باهمه معایب احتمالی هستند. لکن اگر در پاسخ به نیاز جامعه روی کیفیت و مشخصا روی مختصات درست محصول تمرکز کردیدچه بسا چندین برند در مقام رقابت و با افزایش کیفیت به پاسخگویی برخیزند و نیاز جامعه را به احسن وجه تامین کنند در این رویکرد که هدف ،تامین نیاز بازار است جامعه مطالبه گر همواره در رقابتی سالم و روبه جلو بهترین محصول را از بازار بدست می آورد،و با رضایت کافی نیاز خود را مرتفع میسازد. این میشود نظریه و یا روند بازار محور..
در جریان دوم خرداد به جای تاکید بر اصول اصلاحطلبی به افراد توجه شد
او اظهار کرد: اشکالی که در جریان دوم خرداد پیدا شده این است که به جای تاکید روی مختصات و اصول اصلاح طلبی و تعیین ملاکهای مورد انتظار جامعه، همواره روی افراد دست گذاشته و بعضا بلاوجه آنها را نماد تمام عیار اصلاح طلبی معرفی کرده ایم و ناخواسته جامعه را دچار سردرگمی نموده و فرضا گفتهایم حسن، حسین، تقی، نقی؛ و تاکید بر اینکه بدون عطف عنایت به اصول فقط اینها نماد اصلاحات هستند. در حالی که این رویکرد نادرست است. به گونهای که تمام ذهن ها معطوف به این می شود که آن فرد چه اظهارات گهرباری میفرماید کمااینکه در جریان راست نیز این گونه است اگر بخواهیم منطق و عقلانیت را بر رقابتهایمان حاکم کنیم ابتدا باید مبانی را تعریف و معیارها را روشن کنیم اگرمعیارها را شفاف شد چه بسا میرسیم به این نکته که شاید نظریاتی که روزی تحت عنوان شاخصهای مهم اصلاحطلبی مدنظر بنده و دیگران بوده است واقعا با معیارها فاصله بسیار دارد.
اصلاحطلبان نیازمند یک مانیفست هستند
او در پاسخ به این سوال که آیا اصلاحطلبان، باید به سمت مانیفست بروند؟ تاکید کرد: دقیقا همینطور است.ما نیازمند نظریه و نظامنامه فکری هستیم که تعیین کننده است در تاریخ اعتقادی ما، تنها یک جا، مفاهیم و مصادیق به طور دوجانبه بر یکدیگر منطبق بوده و آن درمورد علی بن ابیطالب است. پیامبر فرمود: الحق مع علی و علی مع الحق. اگر به دنبال حق میگردید به علی (ع) نگاه کنید و اگر به علی نگاه کنید حق را آنجا میبینید. در هیچ کجای دیگر این نظریه حاکم نیست. به هر جا که مراجعه شود گفته میشود که اِعرف الحق تعرف اهله. ابتدا حق و مبانی را بشناس بعد اهل اش را برگزین و از آن، پیروی کن.
هم حکومت و هم خود اصلاحطلبان مقصرند و باید پاسخگو باشند
عطریانفر در پاسخ به این سوال که چرا این مانیفست تعیین نمیشود وقتی همه اصلاحطلبان به این نیاز اعتراف دارند لکن هیچ تابلوی مشخصی را بالا نمیبرند که مردم متوجه شوند؟ اظهار کرد: از موضع آسیب شناسی باید یقه دو گروه را گرفت ابتدا حکومت باید پاسخگو باشد. نظام جمهوری اسلامی که متکی به قانون اساسی است و در عین حال یکی از فصول قانون اساسی اجازه فعالیتهای جمعی به معنای واقعی کلمه یعنی حزب را میدهد، چرا این میدان فراخ قانونی را باز نمیکند که نهادهای فعال سیاسی برای کسب قدرت مشروع در درون این مجموعه تلاش کنند.
حکومت همواره با مقوله تحزب بازی کرده است
این فعال سیاسی اصلاح طلب اشاره کرد: آن هنگام که نهاد حزبی تاسیس میشود قاعده حق و تکلیف بر آن بار میشود بین حزب سیاسی و نهاد قدرت حکومت مستقر داد و ستدی حقوقی شکل میگیرد. با این تاکید که حکومت فراتر از دولت تعریف میشود. حزب یک سری اختیارات و متقابلا تکالیفی در رابطه با حاکمیت دارد. این واقعیتِ منطقی اجازه بروز و ظهور پیدا نکرده و حکومت همواره با مقوله تحزب بازی کرده است.
به جای اصل حرکت فکری سیاسی به مناسک انتخاباتی پرداخته ایم
معاون سیاسی وزارت کشور در دولت هاشمی رفسنجانی اضافه کرد: نکته دوم اینکه بیشتر به مناسک انتخاباتی به جای اندیشه و اصل حرکت فکری سیاسی پرداختهایم. هر انسان معتقد به دین و عقیدهای، یک سری اصول و عقاید و البته مناسکی دارد. بین حوزه ایمانی و حوزه مناسکی و عمل بارکان، همواره یک رابطه چهارگانه ای حاکم است. این 4 رابطه چیست. اول اینکه بنده ای ایمان داشته باشد و عمل کند که او انسان مومنی است. دوم اینکه کسی نه ایمانی دارد و نه عملی انجام میدهدکه به او گفته می شود کافر. این دو دسته تکلیفشان روشن است.
افرادی که ایمان ندارند اما به مناسک عمل میکنند وحشتناکاند!
او بیان کرد: دو گروه در میانه اینها قرار میگیرند که مورد بحث ماست. ممکن است فردی ایمان داشته باشد و عمل نکند به آن فرد میگویند کاهل است و تکلیف عملی خود را انجام نمیدهد. شاید این تیپ افراد خیلی مورد ایراد نباشند. فرضا ممکن است یکی مسلمان باشد و نماز نخواند. دسته چهارم بدترین جماعت اند و وحشتناک. ایمان ندارد اما به مناسک عمل میکند این عین نفاق است. متاسفانه در حوزه عمل سیاسی و سیاستورزی، بعضا این قاعده حاکم است. کسانی که اعتقادی به کار درست سیاسی و نظریه پردازی و فکر صحیح مدیریتی برای اداره کشور و خدمت به مردم و نظام ندارند اما در بحبوحه انتخابات و انتقال قدرت و جایگزینی روی مناصب، چه بسیار آماده به یراق اند. ایمان و اعتقاد به اصول سیاسی و سیاست ورزی متکی بر نظریه و گفتمان و اصل است و عمل سیاسی فرع بر آن. مناسک مورد نظر ما در گفتمان و سیاست ورزی درست و به هنگام، همانا انتخابات و حرکتهای فعال اجتماعی است یقینا در امر سیاست ورزی هم این رابطه چهارگانه حاکم است متاسفانه در مناسبات درونی گروههای چپ و راست، این نفاق موج میزند و بعضا در اوج است این گرفتاری را باید از بستر رقابت های سیاسی بزداییم و رها کنیم اگر توانستیم این بازی نامطلوب را کنار بگذاریم تا حدود زیادی رفتارها منطقی تر، و رقابتها هموار میشود و بین اوج و حضیض گرفتار نمیشویم. سرنوشت کشور نیز روشن تر میشود. این معضلی است که در عرصه سیاست دچار آن هستیم.
سخنان بادامچیان درباره بهزاد نبوی نسنجیده است!
این چهره سیاسی اصلاحطلب در واکنش به اظهارات بادامچیان، دبیرکل حزب موتلفه مبنی براینکه اصلاحطلبان در درون خود دچار درگیری و اختلاف است و میبینیم در این نهاد کسی به ریاست میرسد که فرسوده شده است و با عصا راه میرود، عنوان کرد: در مجموع آقای بادامچیان فرد معقولی به نظر میرسد و معمولا معقول سخن میگوید اما اگر چنین سخنانی از ایشان صادرشده باشد نامعقول و نسنجیده سخن گفته است. اینکه آقای بهزاد نبوی مورد اجماع اعضای نهاد اجماع ساز هستند یا خیر. مگر میشود کسی مورد توافق اعضا نباشد و رئیس شود؟! بنابراین کافی است از اعضاء استفسار شود و حاصل اش اینکه فرمایشات آقای بادامچیان ابطال و رد می شود.
بادامچیان به اصلاحطلبان توهین کرد
محمد عطریانفر ادامه داد: خم بودن پشت یک فرد و عصا به دست گرفتن، ارتباطی به مغز و فکر ندارد. مرحوم آقای عسگر اولادی پیرمردی 80 ساله، مغز و فکرش در دوره حیات بی تردیداز آقای بادامچیان بهتر کار میکرد و در عین حال فهم بهتری داشت! بنابراین الزاما ارتباطی بین سلامتی جسم و سلامتی مغز وجود ندارد. کهنسالانی داریم که در سنین 80 سالگی از جوانان هم بهتر می اندیشیدند و اثربخش تر بوده اند. امام خمینی کهنسال ما، بهتر از جوانان مبارز همسو و حتی از آیت الله خمینی 50ساله هم فکر میکرد و هم تدبیر واقع بینانه داشت. این اظهارات، اظهارات توهین آمیزی است بنابراین فکر می کنم دوستان رقیب ،اخلاق را در سیاست و اظهارات خود بیشتر مراعات کنند و از دخالت غیرمجاز در کار دیگران خود را بازدارند. اگر روزگاری ما در حوزه اصلاحطلبی، نشستیم و گفتیم موتلفه اشتباه کرده که آقای بادامچیان را به عنوان دبیرکل خود انتخاب کرده، آن زمان ایشان هم اجازه دارد چنین اظهاراتی را بفرماید.
منبع: خبرآنلاین