لابیهای ضد احیای برجام
احسان ابطحی / جو بایدن، نامزد دموکراتها در انتخابات روز سهشنبه ایالاتمتحده، در شعارهای انتخاباتی خود همواره بر شعار «اول دیپلماسی» تاکید کردهاست. او وعده داده به «برجام» که در زمان اوباما منعقد شده، باز خواهد گشت.
جو بایدن، نامزد دموکراتها در انتخابات روز سهشنبه ایالاتمتحده، در شعارهای انتخاباتی خود همواره بر شعار «اول دیپلماسی» تاکید کردهاست. او وعده داده که به برنامه جامع اقدام مشترک موسوم به «برجام» که در زمان باراک اوباما، رئیس سابقاش میان تهران و واشنگتن منعقد شد، بازخواهد گشت و مسیرهایی موازی برای توافق بر سر دیگر چالشهای پیچیده ایران و آمریکا از جمله مسائل موشکی و منطقهای را پیگیری خواهد کرد. با این همه، معادله تهران و واشنگتن تنها دو بازیگر ندارد. المانها و عناصر دیگری در این معادله وجود دارند که بهطور مستقیم و غیرمستقیم بر روند مذاکره احتمالی تهران و کاخسفید اثرگذاری موثری دارند. بیتردید کشورهای حاشیه خلیجفارس و در راس آنها لابی قدرتمند سعودیها در واشنگتن، میتوانند بر مذاکره ایران و آمریکا و روند تنشزدایی بین این دو کشور پارازیت بیندازند. به همین دلیل، ادراک دقیق از نوع واکنش و موضع این کشورها از اهمیت بالایی برای رصد روند مذاکرات احتمالی ایران و آمریکا برخوردار است.
سعودیها و بیشتر کشورهای عربی از کمپین «فشار حداکثری» ترامپ خشنود هستند و از آن سو نگرانند که پیروزی بایدن به مفهوم بازگشت به دوران باراک اوباما باشد، اوبامایی که با پرهیز از دخالت در سوریه و انعقاد توافق هستهای با ایران، موقعیت اعراب در خاورمیانه و موازنه قدرت در این منطقه را به نفع ایران تغییر داد. این دسته از کشورهای منطقه برای نگرانی خود دلایلی هم دارند. بایدن به صراحت اعلام کرده که در صورت پیروزی به برجام- بهصورت مشروط- بازخواهد گشت. معاون اوباما، دولت سعودی را یک دولت «منفور» توصیف کرده و گفته است در صورت راهیابی دوباره به کاخسفید، حمایت از ریاض در جنگ با یمن را متوقف خواهد کرد. نامزد دموکراتها همچنین افزوده که روابط با ریاض را در حوزههای دیگر از جمله موضوع حقوق بشر مورد بازنگری قرار میدهد. کشورهای کوچکتر حاشیه خلیجفارس اما هرکدام نگاه متفاوتی به روی کارآمدن بایدن دارند. کویت، عمان و قطر هیچگاه از خروج ترامپ از برجام حمایت نکردهاند. این سه کشور که روابط بهتری با تهران دارند، پیروزی بایدن را بهدلیل موقعیتهای ژئوپلیتیک برای خود سودمند میدانند. منافع ملی این سه کشور اقتضا میکند تا روابط حسنهای هم با تهران و هم با واشنگتن داشته باشند.
اما عربستان سعودی، اماراتعربیمتحده و بحرین که همواره به نفع «فشار حداکثری» لابی کردهاند، چشمانداز پیروزی بایدن را «مضطربانه» پیگیری میکنند. ریاض، ابوظبی و منامه نگرانند که پیروزی بایدن به مفهوم بازگشت به دیپلماسی دوره اوباما باشد، دیپلماسی که به باور آنان کشورهایشان را در برابر ایران آسیبپذیر کردهاست. این سه کشور به خوبی آگاهند که اگرچه ممکن است از زاویه ادوات جنگی برتریهایی بر ایران داشته باشند، اما به این موضوع هم واقفند که در صورت وقوع یک درگیری نظامی در خاورمیانه بیش از ایران متضرر خواهند شد. کافی است اثر یک درگیری نظامی در منطقه بر اقتصاد دبی را تصور کنیم.
مستقل از آنکه این شش کشور چه نگاهی به پیروزی بایدن و روند تنشزدایی میان تهران و واشنگتن دارند، همزمان بر این موضوع اتفاق نظر دارندکه هرگونه افزایش تنش در منطقه و خارج شدن اوضاع از کنترل، تا چه اندازه میتواند منافع حیاتی آنان را به خطر بیندازد.
راهحل بایدن
تیم سیاست خارجی بایدن در یادداشتی که اخیرا در مجله «فارن افرز» منتشر شد، طرح منطقهای خود را تشریح کردهاند. آنها در این مقاله تاکید کردهاند که بهدنبال ایجاد فضایی برای گفتوگو بین کشورهای منطقه با هدف دستیابی به یک «پیمان امنیت جمعی» هستند. این تلاش میتواند برای متحدان آمریکا در خاورمیانه به معنای آن باشد که واشنگتن به حل چالشهای خاورمیانه متعهد است. هدف نهایی که مشاوران بایدن مدعی آن هستند، تقویت روندی است که شامل راهحلهایی پایدار برای دستیابی به این هدف باشد. این راهحلها باید در مرحله نخست شامل گامهای کوچک و توافقات جزئی اما چندجانبه باشد. به گفته مشاوران بایدن این روند باید با دیپلماسی جدی واشنگتن هدایت شود و این گفتوگوها میتواند سنگ بنایی برای گفتوگوهای بیشتر با هدف برقراری ثباتی پایدار و بلندمدت در خاورمیانه باشد. مقصد نهایی هم به گفته مشاوران بایدن، دستیابی به توافقی میان دولتهای منطقه برای عدم دخالت در امور داخلی دیگر کشورهاست. این توافق در مراحل بعدی میتواند به محدودسازی سلاحهای متعارف تهاجمی توسعه یابد. در صورت موفقیت این استراتژی، ایالاتمتحده میتواند تحریمهای بیشتری علیه ایران را کاهش دهد.
دیگر بازیگران
برای موفقیت این سیاست، ایالاتمتحده ناچار است اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیجفارس (به خصوص عربستان و امارات) را راضی کند. بازیگر دیگر این استراتژی، کنگره ایالاتمتحده است که نقشی اساسی ایفا خواهد کرد. برای قانعسازی متحدان آمریکا در منطقه، واشنگتن باید این اطمینان را به عربستان و دیگر کشورهای عربی بدهد که برنامه هستهای ایران همچنان اولویت کاخسفید است اما ایالاتمتحده تاکید شدیدتری بر موضوعات منطقهای نسبت به گذشته دارد. در این میان و با توجه به پیچیدگیهای رسیدن به یک توافق جامع با ایران، دولتهای عربی امیدوار هستند که در صورت تن ندادن تهران به چنین توافقی، رویکرد بینالمللگرای بایدن بتواند به شکلگیری یک اجماع فراگیر علیه ایران منجر شود. از سوی دیگر کنگره آمریکا هم موضعی سرسختانه در قبال ایران دارد. بند غروب آفتاب، برنامه موشکی ایران و دیگر موضوعات منطقهای از جمله مسائلی هستند که کنگره بهشدت روی آن حساس است. بایدن به خصوص پس از ناکامی برجام به این نتیجه رسیده که یک حزب یا یک دولت نمیتواند به تنهایی با ایران به توافقی پایدار دست یابد. تیم سیاست خارجی بایدن تجربه اوباما را یک تجربه ارزشمند میداند و با استفاده از تجربیات گذشته بهدنبال تشکیل یک کمیته فراحزبی است تا از آنان مشورت بگیرد تا آنها بر روند مذاکرات نظارت داشته باشد. اسرائیل هم نگران پیروزی بایدن است. آنها بر این باورند که شیفت واشنگتن به سمت تنشزدایی با ایران میتواند در نهایت به روند عادیسازی روابط اسرائیل و کشورهای عربی ضربه وارد کند. بایدن در وعدههای انتخاباتی خود گفته که حامی مصمم و پر و پا قرص اسرائیل است اما این موضوع را میتوان تشخیص داد که مانند ترامپ چک سفید امضا به اسرائیل نخواهد داد. عادیسازی روابط اسرائیل و اعراب میتوانست قدرت ژئوپلیتیک این رژیم در خاورمیانه را تقویت کند و پیروزی بایدن میتواند موانعی بر سر راهی که جرد کوشنر، داماد ترامپ آن را طرحریزی کرده بود، ایجاد کند. به همین دلیل بایدن باید این اطمینان را به اسرائیل هم بدهد که هرگونه توافق با ایران منافع حیاتی آن را تحتالشعاع قرار نخواهد داد. با این حال بایدن با ادامه روند عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل، میتواند دو هدف را پیگیری کند، اول آنکه این روند را به سنگ بنایی برای یک توافق جامع امنیتی در کل منطقه تبدیل کند و دوم از ابزار آن برای تحت فشار قرار دادن ایران استفاده کند. با این همه و با فرض موفقیت استراتژی منطقهای بایدن، این موضوع لزوما به مفهوم عادیسازی روابط تهران و واشنگتن و پایان دشمنیهای دو طرف نیست. اما همچنان دو طرف منافع ژئوپلیتیک مشترکی دارند که بتوانند با هم همکاری کنند. برای مثال جنگ خونین یمن نه مورد علاقه ایران است و نه منفعتی برای دولت احتمالی بایدن خواهد داشت. دو طرف میتوانند قدمهایی برای تحقق این هدف بردارند، بایدن میتواند دست از حمایت آلسعود در این جنگ خونین بردارد و در مقابل ایران نیز حمایت خود از حوثیهای یمن را محدود کند.
منبع: دنیای اقتصاد