۱۴۰۰/۴/۲۰ - ۹ : ۵۹
نقدی بر سریال «میخواهم زنده بمانم» همزمان با پایان فصل اول
نقدی بر سریال «میخواهم زنده بمانم» همزمان با پایان فصل اول
هم از حیث قوت و استحکام در فیلمنامه و هم از لحاظ انرژی بسیار جدی و کنش دقیقی که در حوزه فرم و فیلمبرداری و تدوین اثر ما کمتر تولیدی را سراغ داریم که تا این حد همه چیزش به قاعده باشد و اینقدر با حساب و کتاب و دقت ساخته شده باشد. این نشان میدهد که تیم تولید انرژی جدی مصروف کردهاند که واقعا یک اثر هنری استاندارد تولید کنند و این به نظرم بسیار جای ستایش دارد.
این سریال روایتگر یک گسل تاریخی است و درست در میانه یک فرآیند گذار تاریخی-اجتماعی داستانش را روایت میکند. یعنی انتهای دهه شصت و پایان جنگ و آغاز دوران سازندگی.
این گذار تاریخی اثرات اجتماعی عمیقی بر جامعه ایرانی گذاشت. کاراکتر کاوه با بازی علی شادمان، دشتی با بازی مهران احمدی و امیر شایگان با بازی حامد بهداد اصلیترین ویژگی مشترکشان بلندپروازی و میل به توسعه شتابان است. این دقیقا همان اتفاقی بود که در فرآیند گذار در کشور رخ داد. این تغییرات خیلی منطبق بر سنتهای جامعه ایرانی نبود و مصائبی را به بار آورد که حاصل یک توسعه شتابان و غیرفرهنگی بود. این بلندپروازی کاراکترها دقیقا معلول فضای ذهنی همان دوره است.
یکسری افراد در آن مقطع خواستند یک شبه ره صدساله بروند و به گمان اینکه بعد از جنگ میتوان خیلی زود پیشرفت کرد به سمت راههای ناسالم اقتصادی و زد و بند پیش رفتند و عدهای نیز به سمت کارهای به ظاهر سالم و در باطن شبههناک مثل شهرکسازی و ساخت و ساز بیرویه روی آوردند. در آن مقطع اتفاقات اجتماعی و اقتصادی خاصی رخ داد که اثراتش را هنوز هم جامعه ایران حس میکند.
اوج این اتفاقات در دهه هفتاد به شورش مشهد و اسلامشهر باز میگردد که نتیجه همین توسعه نامتوازن و سیاستگذاریهای اشتباه در ابتدای دهه هفتاد بود. جامعه ایرانی به واسطه تورم شدید و سیاستهای اشتباه تعدیل ساختاری دچار تکانهای شدید هویتی شد. روایت می خواهم زنده بمانم دقیقا به همان مقطع باز میگردد. درست در زمانهای که کمیته انقلاب اسلامی، جای خودش را به نیروی انتظامی داد و نهادهای انقلابی رفتهرفته به واسطه رویکرد دولت، کارکرد خودشان را از دست دادند. با وجود اینکه خط اصلی داستان یک روایت عاشقانه را دنبال میکند، اما شرایط و بسترهای تاریخی و اجتماعی دوره خودش را به خوبی مورد توجه قرار میدهد؛ که از این منظر میتوان گفت با یک فیلمنامه منسجم و دارای کارکرد درست روبهرو هستیم. در تولیدات سینمایی و سریال کمتر اثری را سراغ داریم که در مقطع تاریخی خود به خوبی بتواند روایت کننده درست زمانه خودش باشد . بنابراین میخواهم زنده بمانم از این حیث دارای ویژگی بارزی است. مخاطب در این سریال با چند مدل شخصیت روبهرو است. شخصیتهایی مانند کاوه که از طبقه متوسط تلاش میکنند در شرایط نابرابر و با نگاه ناسالم به جایگاه بهتری برسند. امیر شایگان نماینده جریانی است که سعی کرد از فضای توسعه محور آن دوران خودش را به افراد و باندهای سیاسی و اقتصادی برساند و همایون حقی نماینده افرادی است که هنوز در فضای پیش از انقلاب سیر میکنند. در این میان افرادی همچون نادر سرمد نیز زیر پاهای جاهطلبی عدهای از بین میروند و دست به کارهایی میزنند که در نهایت منجر به جنایتهای بسیاری میشود.
در نهایت میتوان گفت این اثر یک اثر استاندارد در حوزه نمایش خانگی است که میتواند معیار خوبی برای رشد کیفی آثار باشد و از این به بعد مخاطب به کمتر از استانداردهای این سریال راضی نمیشود.
توجه حرفهای محمد شایسته در مقام تهیه کننده به قواعد تولید کمنقص یک اثر که در یک دوره تاریخی میگذرد نشان میدهد که میتوان هنوز هم با معیارهای صحیح به سراغ ساخت آثار باکیفیت رفت. طراحی صحنه و لباس و تصویربرداری در این سریال از استانداردهای فعلی به مراتب بالاتر بود و این نوید روزهای بهتر را برای نمایش خانگی میدهد.
منبع: پارسینما