233188
وفادار به راه پدر
<p><span style="font-size: 12px">هشتم آبان مصادف است با اولین سالگرد درگذشت بانوی بافضیلت، دانشمند و مجاهد خستگی‌ناپذیر «اعظم علایی‌طالقانی» که از مبارزان نسل اول انقلاب، نماینده دوره اول مجلس، دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی و مدیرمسئول نشریه توقیف‌شده «پیام هاجر» و نشریه «پیام ابراهیم» بوده است. او می‌توانست نخستین رئیس‌جمهور زن ایران باشد و برای تفسیر اصل 115 بارها نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری شد. جای پای تلاش‌های بی‌وقفه بانو اعظم طالقانی، نه‌فقط به دلیل اینکه فرزند مبارزی خستگی‌ناپذیر مانند آیت‌الله سیدمحمود طالقانی بوده؛ بلکه به خاطر خدمات شایان، انکارناپذیر و تأثیرگذارش در عرصه‌های فرهنگی نشر و قلم بدون‌شک روشنگر راه نسل‌هایی خواهد بود که سازندگان ایران فردای ما هستند. او در مکتب پدر درس مبارزه به دور از خشونت و نیز احترام به کرامت انسانی توأم با فرهیختگی نواندیشانه را آموخت. به مناسبت سالگرد درگذشتش با «<b>فائزه هاشمی‌رفسنجانی</b>» نماینده دوره پنجم مجلس، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران و فعال زنان، «<b>زهرا شجاعی</b>» مشاور امور زنان ریاست‌جمهوری در دولت اصلاحات و دبیرکل مجمع زنان اصلاح‌طلب، «<b>فاطمه چهپور</b>» همسر محمدرضا علایی‌طالقانی، «<b>عاطفه علایی‌طالقانی</b>» فرزند او و «<b>طیبه علایی‌طالقانی</b>» خواهرش درباره شخصیت و جایگاه این بانوی فرهیخته به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید.<br /><br /><b>‌فائزه هاشمی: نمی‌شود از ریاست‌جمهوری زنان حرف زد و از او یادی نکرد</b><br />‌کدام‌یک از این عناوین به خصوصیات و دیدگاه‌های شما درباره اعظم طالقانی نزدیک‌تر است؟ معلم، مبارز آزادی‌خواه، مدافع حقوق زنان، فرزند آیت‌الله طالقانی، فعال روشنفکر؟<br />دیدگاه من اهمیتی ندارد. شخصیت او مهم است که در مورد آن می‌توان بسیار سخن گفت. برای اعتقاداتی که برایش مبارزه می‌کرد؛ در زمان شاه به زندان افتاد، شکنجه شد، خود و خانواده‌اش آسیب دیدند. بعد از انقلاب نیز، پایبند اصولی بود که همین امر او را برجسته کرد. تاکنون کمتر چنین افرادی بوده‌اند که به دلیل باورهای‌شان از قدرت، ثروت، حکومت و... چشم‌پوشی کنند، یعنی بتوانند در قدرت قرار گیرند ولی اولویت دیگری داشته باشند. طالقانی مانند سایر شخصیت‌های ملی - مذهبی این ویژگی‌ها را داشت. او دارای پشتکار و سختکوش بود. ثبت‌نام در انتخابات متعدد ریاست‌جمهوری، از‌جمله مصادیق این ویژگی‌هاست.<br />نمی‌شود از ریاست‌جمهوری زنان حرف زد و از او یادی نکرد. طالقانی در هر دوره ریاست‌جمهوری، ثبت‌نام می‌کرد نه برای اینکه رئیس‌جمهور شود، بلکه شورای نگهبان را به تفسیر درست، واقعی و طبق وظیفه قانونی‌اش در اصل 11٥ قانون اساسی برای کلمه رجل سیاسی برساند. او در کنار فعالیت‌هایش خانواده را فراموش نکرد. همراهی‌ای که با خانواده داشت باید دیده شود. یکی از فرزندانش به رسیدگی بیشتری نیاز داشت، این توجه را با وجود همه سختی‌ها و شرایط خودش از او دریغ نکرد.<br /><b>‌ نظر شما در مورد کاندیداشدن ایشان و دیگر زنان جامعه برای ریاست‌جمهوری چیست؟</b><br />حول و حوش انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92 بود که پدر گفت در مجلس خبرگان قانون اساسی منظور از قراردادن کلمه «رجل سیاسی» مردان نبوده است، بلکه رجل سیاسی به معنای «شخصیت سیاسی» به کار رفته است، بنابراین زنان نیز می‌توانند کاندیدای ریاست‌جمهوری باشند. پدر همیشه خانم‌ها را تشویق به فعالیت‌های علمی، اجتماعی و سیاسی می‌کرد و اینکه خودشان باید از هم حمایت کنند و دنبال حقوق‌شان باشند. پدر حتی بحث سهمیه برای حضور زنان در مجلس را در تدوین سیاست‌های کلان انتخابات در مجمع مطرح کرد، اگرچه رأی نیاورد و این امر در آنجا به سرانجامی نرسید.<br /><b>‌ارتباط اعظم طالقانی با پدرتان چگونه بود؟</b><br />دیدارهای زیادی داشتند، اعظم خانم به مناسبت‌های مختلف همراه خواهر، برادرها و خانواده‌اش به خانه پدر می‌آمد و تا جایی هم که به خاطر دارم این دیدارها برای دو طرف همراه با شادی و شعف بود، او در این دیدارها هم از نقد، بیان مشکلات، یادآوری و پافشاری بر اصول انقلاب دست‌بردار نبود.<br /><b>‌نظرتان در مورد انتخابات 1٤00 و حضور زنان در آن چیست؟</b><br />بعد از فوت اعظم طالقانی، یکی از خانم‌ها پیشنهاد داد که به یادش، در انتخابات پیش‌رو «جنبش ثبت‌نام زنان در انتخابات» راه‌اندازی شود، من هم در یکی از مصاحبه‌هایم این موضوع را اعلام کردم. تأیید کاندیداتوری زنان در انتخابات ریاست‌جمهوری، نیاز به قانون ندارد و برعکس، طرح برخی نمایندگان در مورد انتخابات ریاست‌جمهوری، در صورت تصویب مانع حضور زنان است.<br />این طرح را که نمی‌دانم به کجا رسید، کاندیدابودن خانم‌ها را در انتخابات ریاست‌جمهوری کامل لغو می‌کرد زیرا این طرح بندی داشت که کارت پایان خدمت یا معافیت، از ویژگی کاندیداها بود و در آن «برای مردان» قید نشده بود. این بند طوری است که انگار فقط مردان می‌توانند کاندیدا شوند و نیاز به گذراندن خدمت سربازی یا معافیت از آن ضروری بود و حضور زنان را به صورت غیرمستقیم رد می‌کرد. برای تفسیر قانون، شورای نگهبان می‌تواند فی‌البداهه این کار را انجام دهد، رئیس‌جمهور و رئیس مجلس نیز می‌توانند تقاضا کرده و این امر را دنبال کنند.<br />فراموش نکنیم که به‌‌‌رسمیت‌شناختن حق طبیعی و بدیهی زنان برای کاندیداشدن در انتخابات ریاست‌جمهوری یک چیز است، داشتن کاندیدای زن در انتخابات یک چیز و داشتن رئیس‌جمهور زن چیز دیگر. موردی که درحال‌حاضر مد نظر است اولی است. اگر این قضیه فراجناحی دنبال شود، جدا از اینکه اصلاح‌طلب یا اصولگرا هستیم، امکان بیشتری برای به‌نتیجه‌رسیدن خواهد داشت. امروزه زنان زیادی شرایط «رجل سیاسی» را دارند، از‌جمله معصومه ابتکار، وحیددستجردی و خانم‌هایی که چندین دوره نماینده مجلس بوده‌اند، خانم‌هایی که درحال‌حاضر معاون وزیر هستند و خانم‌هایی که سابقه کار اجرائی در سطح عالی را داشته‌اند یا دارند.</span></p><p><span style="font-size: 12px"><br />‌<b>زهرا شجاعی: اعظم طالقانی، پیامش را به گوش نسل جدید رساند</b><br /><b>‌فکر می‌کنید دیدگاه‌ها و تلاش‌های اعظم طالقانی در جامعه اثری داشته باشد؟</b><br />او، پیامش را به‌عنوان هاجر زمان خود، به گوش نسل جدید که نیازمند چهره حقیقت، شناخت اسطوره‌ها و الگوهای معاصر مسلمان ماست، به‌خوبی رسانده است. مسئله مهم، شناخت انسان‌های بزرگی است که در عصر معاصر و امروز زندگی کرده و می‌کنند. اینکه در زمان حال با انسان‌های بزرگی مانند طالقانی، زنان و مردان بزرگ دیگر بوده و هستیم، سبب شده است با توجه به روحیاتی که داریم بعد از ازدست‌دادن این‌ دسته از افراد، به شناخت و معرفت عمیق‌تری از آنها پی ببریم.<br />در واقع جایگاه و منزلت اشخاص بزرگ، رجال سیاسی و مذهبی دوره خودمان را به‌خوبی نمی‌شناسیم و از وجودشان بهره کافی نمی‌بریم. این موضوع برای زنان مضاعف می‌شود؛ چراکه بر تاریخ مذکر ما، تفکر مردسالارانه حاکم است. قلم‌به‌دستان تاریخ نیز مردان بوده‌اند. همین موارد سبب شده است کمتر به تبیین و بررسی شخصیت زنان برجسته کشور بپردازند.<br />کتاب‌ها، نشریه‌ها و دایره‌المعارف‌ها نیز نشان می‌دهد زنان نقش کمتری در آنها داشته‌اند و معدود نوشته‌هایی یافت می‌شوند که زنان در اولویت بوده‌اند، اما هنگامی که به همین معدود نوشته‌ها در کتب، نشریه‌ها و دایره‌المعارف‌ها نگاهی می‌اندازیم، متوجه وجود زنانی در ایران می‌شویم که شناخته نشدند و از معرفی آنها بی‌بهره بوده‌ایم. یکی از این اشخاص برجسته، اعظم طالقانی است که با وجود داشتن شخصیت سیاسی و فعالیت‌های مختلف، آن‌طورکه باید در دوران زندگی‌اش شناخته نشد. به اعتقاد ما اصلاح‌طلبان، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های اصلاح‌طلبی، امر تدریج است. تفاوت اصلاح و انقلاب در این است که انقلاب یک دگرگونی سریع را به وجود می‌آورد؛ اما اصلاح به زمان و تدریج نیاز دارد. با این انتظار که یک فرد با تلاش بتواند مسائل و مشکلات مربوط به حوزه فعالیت خود را حل کند یا راه‌گشای آن باشد، تفسیرش به ‌صورت علنی و آشکار است‌. اگر تاریخ را هزارساله و مسیر کاروان بشر را طولانی بدانیم، یک مقطع کوتاه چقدر می‌تواند تأثیر بگذارد و باید در مقایسه با دوره قبل از آن در نظر گرفت؛ بنابراین می‌توان گفت تلاش‌ها و اقدامات متوقع، متکبر و زمان‌شناسانه، از دید چندوجهی طالقانی و به ‌طور قطع در جریان فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی دیگران تأثیرگذار بوده است که در آینده تأثیرات آن بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت.<br /><b>‌ دیدگاه‌های شما چقدر به ایشان نزدیک است؟</b><br />خاستگاه و خانواده مذهبی و البته در کنار پدرش مطالعات مذهبی و باورهای دینی داشت، ازاین‌رو دیدگاهش به من نزدیک بود. ویژگی مشخص و بارز طالقانی این بود که به مبانی، اصول، پایه‌های اعتقادی و باورهای مذهبی به‌شدت پایبند بود؛ ولی این باعث نشد که راهش سنتی، محدود و متحجر باشد. به تحولات زمان، مکان، مسائل جهان و روز توجه می‌کرد. ما در حوزه فعالیت زنان دچار افراط و تفریط هستیم. بعضی نگاه سنت‌گرایانه به حوزه زنان دارند که هیچ‌گونه تحول و نوآوری و نواندیشی را در امور زنان برنمی‌تابد. برخی هم به مسائل اجتماعی و جامعه توجه می‌کنند و اصول و مبانی را نادیده می‌انگارند. اعظم طالقانی از آن دسته زنانی بود که به اصول و مبانی تحولات اجتماعی و تغییراتی که در مسائل امروز به وجود آمده و همچنین نیازها و مطالبات نسل جدید جامعه توجه داشت.<br /><b>‌پیشنهاد شما در فقدان او در پیگیری مطالبات مسائل زنان چیست؟</b><br />یکی از ویژگی‌های مهم او، تنوع در فعالیت‌هایش بود. یک نشریه به نام «هاجر» تنظیم ‌کرد و با زحمت و چنگ و دندان آن را به چاپ می‌رساند. اگر فعالیت‌های مختلف او را در حوزه‌های گوناگون در نظر بگیریم، ریل‌گذاری را برای یک جامعه با فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی زنان، مد نظر داشت. اگر همین فعالیت‌ها ادامه پیدا کند، باعث جذب مخاطبان جوان‌تر می‌شود. وقتی در تشییع جنازه او شرکت کردم، میانگین افرادی که در آن شرکت کرده بودند، بالای 40 سال بود، خیلی افسوس داشت برای اینکه نسل جوان ما او را نمی‌شناخت. با تلاش‌های خود در دوره انقلاب و شکنجه‌ای که شد، در ارزیابی سیاسی، خوب نیست که نسل جدید شناختی از او نداشته باشند و نتوانند از شخصیتش الگویی داشته باشند؛ بنابراین با تداوم همه این کارها با شیوه‌های نوین، جذاب و مبتکرانه، باید بتوانیم نسل جدید را با ویژگی‌های او آشنا کنیم تا تداوم راه نورانی‌اش باشد.<br /><b>‌چقدر کاندیداتوری او در انتخابات ریاست‌جمهوری توانست مؤثر باشد؟</b><br />اصلاح یک رفتار، ایجاد تغییر در روش سیاسی و اصلاح قانون به صورت یکباره و یک‌شبه انجام نمی‌شود. استمرار پشتکار و شجاعت او که در این امر به کار برده بود، خودش هم می‌دانست که صلاحیتش تأیید نمی‌شود؛ ولی برای اینکه بتوانیم از رجال سیاسی و قانون اساسی یک تعریف درستی داشته باشیم، مسئولان را وادار کرد تا به این مسئله واکنش نشان دهند. حرکت جسورانه‌ای که انجام داد سبب شد که یک مطالبه جدی در سطح جامعه مطرح شود که حتی شورای نگهبان نسبت به آن اظهارنظر می‌کند. اگر در این دوره اثری نداشته باشد، اما به احتمال زیاد در دوره‌های بعد ترتیب اثر خواهند داد. این تابویی است که باید از تفسیر کلمه «رجال» شکسته شود. در مجلس خبرگان و قانون اساسی به‌صراحت درباره این موضوع بحث شده بود. شهید بهشتی برای برون‌رفت، از کلمه رجل سیاسی استفاده کرده بودند. تفسیر او از نظر دینی، مذهبی و سیاسی رجل در ادبیات دینی ما به عنوان شخصیت‌های بزرگ نام برده می‌شود. به نظر من راه و روش او در آینده جمهوری اسلامی ثبت خواهد شد.<br /><b>‌شما نامزد انتخابات آینده می‌شوید؟</b><br />اگر شورای نگهبان اعلام کند که تفسیرش از کلمه رجال فقط مردان نیست و منظور شخصیت‌ها و بزرگان سیاسی و مذهبی است، فکر می‌کنم خیلی از زنان شرکت می‌کنند.<br />‌آیا در صورت ورود یک زن اصولگرا به انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 از او حمایت می‌کنید؟<br />زن‌بودن برای ما ملاک تعیین‌کننده نیست. لازم است؛ ولی شرط کافی نیست. در انتخابات مجلس و شورا اعتقاد بر این بود که شایستگی، کارآمدی و صلاحیت ملاک اصلی است و تلاش بر این بود که در بین زنان آنها را شناسایی و معرفی کنند و در شرایط مساوی، خانم‌ها را ترجیح می‌دهم. صرف اینکه فقط یک زن است، آن را انتخاب نمی‌کنم؛ زیرا اداره مملکت و منافع ملی، هدف‌های مشترک و عالی ما است که همه ما در نظر داریم اما در ذیل مصلحت جامعه و به منافع ملی و کشور، حضور زنان را تعریف می‌کنیم. حضور زنان در سطر هدف‌های ما نیست و معتقدیم که منافع کشور باید در نظر گرفته شود.</span></p><p><span style="font-size: 12px"><br /><b>‌فاطمه چهپور: اعظم طالقانی از قرآن فاصله نگرفت</b><br /><b>‌چه مسائلی برای اعظم طالقانی خط قرمز بود؟</b><br />من قبل از انقلاب با خانواده طالقانی آشنا شدم. زمانی که در مدرسه علایی معاون بودم، او مدیر مدرسه بود. اعظم طالقانی خصوصیات مختلفی داشت. یکی از خصوصیات با‌ارزش او، جذب افراد با هر عقیده‌ای در جمع‌هایی بود که در آن قرار می‌گرفت، جاذبه‌اش بیشتر از دافعه‌اش بود. با عقیده‌ای که با عقاید خودش در تضاد بود، مخالفت نمی‌کرد و کسی را نمی‌رنجاند. با منطق محبت و صحبت، جوان‌ها و افراد مخالف را جذب می‌کرد. هیچ‌گاه با جبهه‌گیری، افراد را از خودش دور نمی‌کرد. برای همه احترام قائل بود و اگر شخصی مخالف عقایدش بود، بیش از هر نظر، ظاهری و باطنی به او احترام می‌گذاشت.<br />از نظر مذهبی هم در طول عمرش با قرآن فاصله نگرفت. کلاس‌های تفسیر قرآن داشت و مطالعه درباره قرآن را روزبه‌روز بیشتر می‌کرد و عقایدش محکم‌تر می‌شد. از هیچ‌کدام از موضع‌های اسلامی که داشت، کنار نکشید، که مسئله بسیار مهمی تلقی می‌شد. این در حالی است که بسیاری از افراد در طول زندگی خود، تندروی‌هایی دارند؛ ولی بعد از سال‌ها عوض می‌شوند، اما در دوران زندگی طالقانی، تغییری نمی‌دیدیم اما او فرد صبوری در زندگی بود که بر روی عقایدش ماند و آن را حفظ کرد. در نشریه‌اش هم به هیچ عنوان از عقایدش کنار نرفت. او با رفتن به زندان، از لحاظ جسمی تحلیل رفت، کودکی بیمار داشت، اما با این اوصاف هم از اعتقاداتش پا پس نکشید. با اینکه بیمار بود؛ ولی تلاش شبانه‌روزی‌اش برای آگاهی مردم و جوان‌ترها و همچنین جذب آنها را رها نکرد.<br />بسیار نزدیک به افکار و اعتقادات پدرش می‌اندیشید. پدرش در میان 10 فرزند خود، علاقه خاصی به او داشت، به همین دلیل هنگامی‌ که اعظم خانم در زندان بود، ضربه روحی شدیدی به او وارد شد. فکر می‌کنم او با بچه‌های دیگر متفاوت بود.<br />‌<b>گفته شده اعظم طالقانی در جوانی چادر نداشت... .</b><br />اعظم طالقانی برای من تعریف کرد که در خانه‌شان در شمیران، زمانی که دبیرستانی بودم و آقا خانه ما بود، به او گفتم: «نمی‌خواهم چادر سر کنم و این حجاب را قبول ندارم. چادرم را با قیچی تکه‌تکه کردم و گفتم چادر سر نمی‌کنم و با مانتو و روسری به مدرسه می‌روم». بعد از آن جریان، اعظم طالقانی گفت: «آقا با من صحبت کرد و قانعم کرد که چادر لباس سنتی ایرانی است و من را برای پوشیدن چادر قانع کرد».<br />حتی زمانی که در بیمارستان به خاطر سکته مغزی بستری بود، مراقب حجاب‌شان بودند‌. یک ‌بار از آقا درباره حجاب و کامل‌بودنش پرسیدم، او گفت: «شما فکر کنید یک دانش‌آموز با نمره 20 قبول می‌شود و یک دانش‌آموز با زیر 10 تجدید. حجاب هم همین است و براساس حجاب نمره می‌گیرید». خانم طالقانی به من گفت: «بسیاری می‌گویند مراعات کنیم و طبق مصلحت صحبت کنیم؛ اما من این‌گونه نیستم. در چنین جلسه‌ای که این همه هزینه شده است و افراد بسیاری حضور دارند، چرا باید حقایق کتمان شود».<br />خاطره‌ای که من هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم این بود که قبل از انقلاب در مدرسه علایی معاون بودم‌. در آن زمان حجاب نبود. اتاق استراحت معاونان و معلمان جدا بود. چون من معاون بودم، هر آقایی که با همکاران کار داشت، می‌پرسیدم با چه کسی کار دارد. یک روز من و اعظم طالقانی در دفتر تنها نشسته بودیم که در اتاق را زدند. من پرسیدم کیست؟ آقای منوچهری که از مأموران ساواک بود گفت: «به خانم طالقانی بگویید تا برای پاسخ‌گویی به چند سؤال با ما همراه شود». آن زمان در جریان این مسائل نبودم؛ ولی خود طالقانی چون کار سیاسی می‌کرد، متوجه منظور آنها شد. لبخندزنان و خوشحال تمام مسائل مدرسه را به من گفت و کلید‌ها را به من داد. گفتم: فقط برای چند سؤال می‌روید. خوشحال گفت: «باید دید آن طرف چه خبر است». چون خیلی از هم‌رزم‌هایش زندان بودند و او را نگه داشتند. طالقانی دارای پشتکار و ثابت‌قدم بود. در رفتار و عقیده‌اش نیز همیشه ثابت بود و تغییر نکرد. او همانی بود که من 40 سال پیش می‌شناختم و در عقایدش محکم‌تر نیز شده بود. تجربه‌اش بیشتر شده بود ولی عقایدش تغییر نکرده بود.</span></p><p><span style="font-size: 12px"><br /><b>‌عاطفه علایی‌طالقانی: دغدغه مردم را داشت</b><br /><b>چقدر دیدگاه‌های ایشان بر جامعه تأثیر داشته است؟</b><br />معتقدم اولین قدم برای تأثیر دیدگاه‌های یک شخص در اطرافیانش، اخلاق، رفتار و عمل‌کردن آن فرد به دیدگاه‌های خودش است. به این معنا که تا من عمل‌کننده نباشم، نمی‌توانم روی دیگران اثر بگذارم. این در حالی است که طالقانی در راستای عمل به دیدگاه‌های خود، گام‌های بسیاری برداشته بود. البته این امر به این معنی نیست که او فقط برای انجام کاری ادعا داشته باشد. طالقانی بیش از اینکه ادعا داشته باشد، عمل می‌کرد. دغدغه مردم را داشت و همین باعث می‌شد که مهرش در دل مردم بیفتد. معیشت جوان‌ها و اطرافیان، برایش بسیار مهم بود و درد مردم برایش درد بود. همان‌طور که افراد حاضر در مراسم ختم و تشییع جنازه‌اش بسیار زیاد بودند. همانند اینکه در آیه 26 سوره آل‌عمران آمده است: «خداوند هر که را بخواهد، عزت می‌دهد و هرکس را بخواهد ذلیل می‌کند». طالقانی، رابطه‌اش با خدا را اصلاح کرده بود. برخلاف انتظار من، افراد بسیاری او را می‌شناختند و ابراز محبت می‌کردند. تا زمانی که او دار فانی را وداع گفت شخصی از همکاری ما در مدرسه اطلاعی نداشت.<br /> متوجه شدم وقتی یک نفر برای خدا بندگی می‌کند، خدا هم مهرش را در دل بندگان می‌اندازد؛ خواه کسی که اعتقادش با او یکی باشد یا اینکه هم عقیده نباشند. بهترین تأثیر او بر دیگران حتی آنهایی که یک بار او را دیده بودند، مهری بود که از طالقانی در دلشان افتاده بود.<br /><br /><b>‌ ایشان روی چه مسائلی تأکید داشت؟</b><br />هر آنچه اعتقاد داشت، بدون مطالعه و تحقیق نبود. برای هر اعتقادش دلیل و برهانی داشت. او فقط به دلیل اینکه فرزند آیت‌الله طالقانی و در خانواده‌ای مذهبی بود، این اعتقادات را به دست نیاورده بود. اعتقاداتش براساس مطالعات و تحقیقات بوده است و به دلیل خطوط قرمزی که داشت هیچ‌گاه از آنها کوتاه نیامد. یعنی در هر شرایطی، اعتقاداتش را حفظ می‌کرد.<br />به یاد دارم که شب‌های قدر وقتی دعا می‌کرد، در آخر دعای جوش کبیر، اول برای زندانیان و جوانان، با حالت عجز و گریه دعا می‌کرد. همین باعث می‌شد که مردم به او محبت داشته باشند. البته این محبت دو طرفه بود. اگر خدا کسی را عزیز کند، کسی نمی‌تواند آن را ذلیل کند. او یک‌بار به من گفت: «اگر مشکلی برایت پیش می‌آید، صد بار بگو ایاک نعبد و ایاک نستعین، فقط تو را می‌پرستم و تنها از تو یاری می‌خواهم و من فقط بنده خدا هستم چون خداست که می‌تواند هر کاری انجام دهد،چنان عزتی به من می‌دهد که هیچ‌کس نمی‌تواند آن عزت را خدشه‌دار کند. انسان نباید متزلزل باشد، باید بنده واقعی خدا بود».<br /><b>‌چه خاطره‌ای از او در خاطرتان مانده است؟</b><br />عمه اعظم این اواخر با واکر بود. یک‌بار به دیدن مادر‌بزرگ مریض‌مان رفت که علاقه بسیاری به او داشت. مادربزرگم گفت: «قرصی نیاز دارم که نمی‌توانیم پیدا کنیم». او با ‌این‌ حال و مشکلات و دغدغه‌هایش، قرص را پیدا کرد و ساعت 12شب به خانه مادربزرگ رفت اما نمی‌توانست از پله بالا برود. زنگ زد و گفت: «قرص را پیدا کردم و به او دادم».<br />‌طیبه علایی‌طالقانی: نام او برای چند نسل پر از خاطرات نوستالژیک است<br /><b>‌ شخصیت اعظم طالقانی از نظر شما چگونه بود؟</b><br />اغلب می‌دانیم که اعظم طالقانی سیاسی‌ترین فرزند پدرم بود و نقش بزرگی در پیشبرد اهداف جامعه زنان ایفا کرد. او در زندان، در اندیشه تأسیس تشکیلات رسمی برای زنان بود؛ تا در آنجا بتوان مشکلات آنان را مطرح و راهکارهای مناسبی به‌وسیله تبادل‌نظر کارشناسان پیدا کرد تا مشکلات زنان را حل کرد و کاهش داد. نام اعظم طالقانی برای چند نسل ایرانی پر از خاطرات نوستالژیک است.<br />خواهرم، همیشه دغدغه زنان را داشت، به‌ویژه به فکر زنان سرپرست خانوار بود. جریان بازتعریف رجل سیاسی و تلاش‌های او در این زمینه را همه می‌دانند اما او تلاش بسیاری کرد که تابوی حضور زنان در مناصب مهم مملکتی را بشکند و دیدارهای زیادی با علمای قم درباره تفسیر رجال سیاسی داشت. به نظرم اگر همین دغدغه زنان را که خواهرم داشت، دنبال کنیم، حتی اگر او هیچ کار بزرگ دیگری انجام نداده باشد، تأمل‌برانگیز‌تر از دیگر فعالیت‌هایش است، فعالیت‌هایی که امیدواریم روزی به نتیجه برسد. چراکه این اواخر با وجود بیماری، همچنان بیم مردم را داشت، البته مدام امیدوارانه صحبت می‌کرد. جدای آنچه در ابعاد سیاسی از او مطرح می‌شود؛ صبوری و خستگی‌ناپذیری‌اش است. خواهرم مانند کوهی در راستای رفع مشکلات اجتماعی و دفاع از حقوق زنان؛ استقامت داشت و هر چه در توان داشت، کوشید و هیچ‌چیز نمی‌توانست او را از مسیرش بازدارد. او در واقع وقف جامعه بود و از هیچ کوششی دریغ نمی‌کرد، ولی همه این موارد باعث نمی‌شد در زندگی شخصی‌اش صبور نباشد و در رفتار با اعضای خانواده جور دیگری باشد.<br /><b>‌با اهالی خانواده چگونه بود؟</b><br />یکی از خاطراتی که از او به یاد می‌آورم ،مربوط به فرزند کم‌توانش است. گاهی برای رفع خستگی، این پسر را سوار ماشین می‌کرد و در خیابان‌ها می‌گرداند. در بعضی از این گردش‌ها همراهش می‌شدم و می‌دیدم که چقدر با این پسر مدارا می‌کند. ممکن بود پسرش به هر دلیلی عصبانی و بی‌قرار باشد؛ اما اعظم با همه فشارهای اجتماعی و سیاسی که تحمل می‌کرد، ذره‌ای از کنترل خارج نمی‌شد. با نهایت آرامش و خونسردی با پسرش حرف می‌زد و سعی می‌کرد او را آرام کند. در‌عین‌حال از دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی‌اش خارج نمی‌شد. ما هنوز هم رفتن او را که چون ستونی برایمان بود، باور نداریم و شاید این شعر بخشی از حسرت ما را از نبودش بیان کند.<br />رفتی از دیده و داغت به دل ماست هنوز/ هر کجا می‌نگرم روی تو پیداست هنوز<br />مطمئن باش که مهرت نرود از دل ما/ مگر آن روز که در خاک شود منزل ما</span></p><p> </p><p><span style="font-size: 12px">منبع: شرق</span></p>