کد مطلب: ۲۲۹۶۴۸ | تاريخ: ۱۳۹۹/۶/۳۱ | ساعت: ۱۰ : ۵
سرانجام همانگونه که پیشبینی میشد، «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا بازگشت تحریمهای چندجانبه شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه کشورمان را اعلام کرد. بر همگان مسجل است واشنگتن به لحاظ حقوقی و به سبب خروج از برجام، حق استناد به «مکانیسم ماشه» را نداشته و در حال حاضر نیز اساسا نمیتواند به نیابت از سازمان ملل متحد و شورای امنیت، بازگشت تحریمها را علیه ایران اعمال کند. با این حال، دغدغه امروز ما نکته دیگری است که قطعا حق بستن چشمان خود را روی آن نداریم!
بدون شک، «مکانیسم ماشه» یا «اسنپبک»، یک ظرفیت قانونی و حقوقی برای اعضای کمیته مشترک برجام محسوب میشود. در این معادله، اساسا اهمیتی ندارد که بخواهیم نام «بر هم زدن یکباره بازی از سوی غرب» را «مکانیسم حل اختلاف در برجام» بگذاریم یا «مکانیسم ماشه»! بهتر است دولت و وزارت امور خارجه کشورمان به جای مناقشه بر سر «نام این فاجعه»(!) روی اصل آن متمرکز شوند! براستی چه اتفاقی در مذاکرات هستهای، بویژه در ماههای منتهی به جولای سال 2015 / تیرماه 94، رخ داد که تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان چنین مکانیسم غیرعاقلانه و یکطرفهای را پذیرفت؟!
بهتر است ماجرا را از نقطهای که امروز به آن رسیدهایم، آغاز کنیم! فرض کنیم دولت ترامپ در توافق هستهای با ایران باقی میماند و مانند دولت اوباما، در عین ادعای پایبندی به برجام، در عمل مانع عادیسازی حداقلی روابط تجاری، اعتباری و بانکی کشورهای دیگر دنیا با ایران میشد! آیا وزیر محترم امور خارجه کشورمان و همراهان ایشان در مذاکرات برجام میدانستند در این صورت چه فاجعهای رخ میداد؟ پاسخ این سوال آسان است! دولت آمریکا به عنوان یکی از اعضایی که رسما از برجام خارج نشده بود، میتوانست «جنبه حقوقی» اقدام خود را نیز تقویت و از زیر سوال رفتن آن در شورای امنیت سازمان ملل متحد یا هر نهاد دیگری جلوگیری کند! وزیر خارجه آمریکا میتوانست با یک «ادعای دروغین و بدون هزینه» و شاید اصلا «بدون هیچ ادعایی»، پرونده هستهای کشورمان را از کمیته مشترک برجام به شورای امنیت سازمان ملل ارسال کرده و در آنجا رأسا، با استناد به همان حق وتوی خود، تمام تحریمهای چندجانبه را علیه کشورمان بازگرداند!
به نظر میرسد مسؤولان محترم حوزه دیپلماسی کشورمان، باید به جای آنکه «امتناع اعضای شورای امنیت از پذیرش ادعای آمریکا درباره فعالسازی مکانیسم ماشه» را به مثابه سند «حقانیت و کارآمدی برجام» تلقی کنند، بابت خروج آمریکا از برجام- که بارها آن را بدترین تصمیم دولت این کشور خواندهاند!- شکرگزار باشند!
اکنون جای بازی با کلمات نیست! بهتر است آقای دکتر ظریف ذهن خود را از دام واژگان بیخاصیت «یکجانبهگرایی» و «چندجانبهگرایی» رها کند و روی «واقعیت تلخی» متمرکز شود که یادگار تعجیل دولت در انعقاد توافق هستهای با اعضای 1+5 بوده است! براستی چرا دولت حقوقدانی که مدعی بیسوادی دلواپسان و کمعقل بودن هشداردهندگان نسبت به آینده برجام بود، چشمان خود را روی بندهای 36 و 37 قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد بست و گرفتن عکس یادگاری وزیر امور خارجهاش در کنار جان کری و لوران فابیوس را بر یک نگاه ساده حقوقی بر متن برجام ترجیح داد؟ شاید اعضای دولت مدعی شوند امکان انعقاد توافقی بهتر با طرف مقابل وجود نداشته است! حتی اگر بر فرض محال چنین ادعایی را بپذیریم، دولت باید پاسخ این سوال اساسی را به دهها میلیون ایرانی بدهد: «چگونه توافقی متزلزل که به واسطه گنجانده شدن مکانیسم ماشه در آن، هر لحظه امکان ابطال و انهدام آن وجود داشت (و در نهایت نیز این اتفاق رخ داد)، به کانون و شالوده اقتصاد و سیاست خارجی کشورمان طی سالهای پرالتهاب اخیر تبدیل شد؟»
مگر دولتمردان ما که خود را علامه دهر در حوزه سیاست خارجی کشورمان میدانستند، متوجه نبودند مطابق یک اصل بدیهی و شناختهشده در حوزه روابط بینالملل، «اتکای یک دولت بر ظرفیتهای ابطالپذیر و مقطعی»، چه آسیبی برای مردم آن کشور به همراه خواهد داشت؟ مگر آنها در لابهلای کتابهای درسی دانشگاههای آمریکا و اروپا، چنین مصادیق و تجربیاتی را در تاریخ سیاسی جهان مرور نکرده بودند؟!
بهتر است اصلاحطلبان و دولت به جای لحظهشماری برای پیروزی بایدن و تنفس مصنوعی دموکراتها به کالبد بیجان برجام، کمی روی این «فاجعه حقوقی» متمرکز شوند! فاجعهای که به تنهایی برای نابود شدن توافق هستهای در «کسری از ثانیه» و با «اراده یکی از اعضای کمیته مشترک برجام» کافی خواهد بود! کاش به جای «اعلام پیروزی در روزهای شنبه و یکشنبه»، دولت محترم لااقل نیمنگاهی به «آینده نزدیک» داشت و پایکوبی روی جنازه عمودی برجام را برای همیشه فراموش میکرد.