شاید یکی از کسانی که این روزها بیش از دیگران درباره سریالهای خانگی و وضعیتِ نابسامانش، صحبت میکند محمدرضا عباسیان مدیرعامل سابق مؤسسه رسانههای تصویری است. کسی که به وضعیت این روزهای محتوایی و مدیریتی جریانِ vodها در کشور انتقاد جدّی دارد. او در وهله اول به لغوِ پروانههای ساخت گلایه میکند و میگوید: "چرا این پروسه و فرایند پروانه ساخت و نمایش را یک نهاد حاکمیتی تأیید نمیکند؛ ساخت و تولید با ارشاد و نمایش با ساترا؛ این چه معنی میدهد؟ جایی که پروانه ساخت میدهد مرجعِ بهتری برای نظارت بر جریانِ تولید است. با اینکه چنین نظارتهایی میشود سینماگرها بعضاً فیلمنامه دیگری میبرند و فیلم چیز دیگری میشود! حالا چه برسد که جایی پروانه ساخت بدهد و جایی دیگر پروانه عرضه و نمایش!
او همچنین تأکید دارد که با این سازوکاری که کار نمایشخانگی به صداوسیما منتقل شده چه تفاوتی داشته است. چه ضرورتی به یک ساختمان 7 طبقه، هزینه هنگفت و این فرآیند دوگانه بود؛ در همان اداره کوچک با 7، 8 کارمند کار پیش میرفت. کسی باید مسئولیت ایننوع کارها را برعهده بگیرد که هم سابقه طولانی در تولید محتوا داشته باشد و هم نوع تعامل با فیلمساز را بلد باشد. هیچ نیازی نیست که دهها نفر استخدام بشوند و آنقدر کار بزرگتر بشود.
عباسیان در جریان این بحث و گفتوگو با خبرنگار تسنیم به این نکته اشاره میکند که چرا این انتقال از ارشاد به صداوسیما صورت گرفت و چرا آنقدر نمایشخانگی ولنگار شد؟ او اعتقاد دارد: وزارت ارشاد در حوزه نمایشخانگی صرفاً به خاطر سیاسیکاری که داشته تا با ایجاد سازوکاری بتواند با رسانه ملّی مقابله کند سیاستِ حمایت بیچون و چرای از vodها را در دستور کارش قرار داد. چرا که میدانیم هر شرکتی بخواهد از وزارت ارشاد مجوز فعالیت بگیرد باید پروسه قانونی را سپری کند هم سوابق تخصصی مسئولین ذیربطِ آن اهمیت دارند و هم پیشینه شخصی افراد مورد بررسی قرار میگیرد اما سال 1394 VODها آن فرآیندها را نگذراندند و مؤسسه رسانههای تصویری پروانه فعالیت ویاودیها را صادر کرد و با توجه به غیرقانونی بودن پروسه صدور، یک سال بعد معاون سینمایی وقت صرفاً پروانههای فعالیتهای این رسانهها را امضاء کرد اما آن پروسههای تشخیصی انجام نشد.
عباسیان همچنین به حمایتهای برخی از نهادهای دیگر همچون وزارت ارتباطات از بروز و ظهورِ این رسانهها اشاره کرد و گفت: غیر از سازمان سینمایی که همه ابزارها و امکانات در اختیار vodها قرار داد، وزارت ارتباطات هم در بحث هزینههای اینترنتی به شدت از این رسانهها حمایت کرد تا جایی که برای جلبِ نظر مخاطب، موضوعِ اشتراکهای حداقلی به میان آمد. و از طرفی دیگر بحث چشمپوشی از محتوا هم مطرح شد که ارشاد به قدری ناتوان بود یا تعمداً کوتاهی در نظارت بر عملکردشان، کار را به صداوسیما دادند. البته در جلسه کارشناسی گفتیم این راهکار درستی نیست. در مورد این سوء عملکرد باید مسئولین ارشاد پاسخگو باشند. اما هیچ اتفاقی نیفتاد و کار را به دوستان صداوسیما واگذار کردند که هیچ سازوکار مشخص و مدونی صورت نگرفته است.
او تأکید کرد: مسئولینی را برای این کار انتخاب کردند چه سابقهای در تولید محتوا دارند؟ مدیرعامل، معاونین و اعضای شوراهای تخصصی، چه کسانیاند و چه سوابقی دارند؟! الان نکتهای که شنیدهام کار را تولید میکنند و برای مجوز عرضه سراغِ ساترا میآیند؛ حتی سریالهایی در راه است که وضعیت آنها ممکن است بدتر از آنهایی باشد که به نمایش درآمده؛ باز شنیدهایم بحث ممیزی را به شرکتها و کارگزاریهای خصوصی واگذار کردهاند.
مدیرعامل سابق مؤسسه رسانههای تصویری در اینجای گفتوگو به نکتهای قابل تأمل اشاره کرد که چند روزِ گذشته زهرا روشندل مدیرکل تنظیم و تدوین مقررات در سازمان تنظیم و مقررات صوت و تصویر فراگیر صداوسیما (ساترا) در گفتوگویی با تسنیم به این نکته اشاره کرد. وقتی از او پرسیدیم در ابتدای سریال "زخمکاری" میبینیم کاراکتر مالک- جواد عزتی- در وانِ حمام یخ قرار گرفته و بخشهایی از برهنگیاش دچارِ ممیزی شده است؛ این بازبینیها و یا به قولی ممیزیها کارِ ساترا است یا کارگزاری که ساترا به پلتفرمها معرفی میکند؟ او چنین پاسخ داد: این کار را ساترا انجام نمیدهد بلکه سمت کارگزار محتوایی میرود که با رسانه ارتباط دارد و بازبینیها پیش میرود. ما آن کارگزاری محتوایی را معرفی میکنیم که از بخش خصوصیاند و فقط از ساترا گواهی گرفتهاند و الزامات سازمان تنظیم و مقررات صوت و تصویر فراگیر را رعایت کنند. کارگزار تخلفات را اعلام میکند و رسانه با توجه به سلیقه و امکانات مرتفع میکند.
حتی وقتی جزئیتر میشویم و به سراغِ پرسش دیگری میرویم (شما بازبینی ندارید که مشکلی پیدا شد مثل "شام ایرانی" و اهانت آن سلبریتی و یا در "همرفیق" اهانت یکی از میهمانان به مردم و خیلی از اتفاقات دیگر که باعثِ حذف آن قسمت از برنامه و یا سریال در پلتفرمها شد) که باز خانم روشندل این پاسخ را میدهند: ما بازبینیمان بنابر گزارشی است که کارگزار محتوایی یا کاربران به ما میدهند. ممکن است خطا کند آن بازبینی میشود؛ در واقع آن بازبینی پیشینی است و بازبینی ساترا، پسینی است. اگر اتفاقی بیفتد که کارگزار در واقع از دستش رد شده باشد، کارگزار متخلف میشود. این را هم بگویم کارگزار جایی را حذف نمیکند و فقط به آن رسانه اعلام میکند که باید آن قسمت و یا بخش دچار ممیزی شود. این تصمیم خود آن رسانه است که به چه نحوی این تغییر ایجاد شود.
این نوعِ پاسخ شاید موضوع را خیلی شفافتر میکند حتی موقعی که آقای عباسیان اشاره میکند: «شرکتهای کارگزاری بسیار محدودی بهوجود آمده است. هر پلتفرم مشخصاً فقط اجازه دارد با یک کارگزاری کار کند میتواند چقدر منشأ فساد باشد. ارقامی که پرداخت میشود عجیب است. برای هر اپیزود پروانه از یک میلیون تومان تا رقم 5 میلیون تومان شنیده میشود. در حالی که پیش از آن در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این ارقام بسیار کمتر از این، به حسابِ خزانه واریز میشده است؛ اگر چنین ارقامی صحت داشته باشند کاملاً غیرقانونی، غیرعرفی و بهشدت مسألهدار است.»
این رقمها قابل تأمل است؛ چون چندی پیش بود که بهروز مفید در میزگرد تحلیل و بررسی عملکرد صداوسیما در پاسخ به این سؤال که چرا نظارت و توجه بر کیفیت سریالهای تلویزیونی روز به روز روند نزولی پیدا میکند، تأکید کرد: "فیلمنامه در مقطع تأیید طرح بارها مورد بررسی قرار میگیرد اما به محض آنکه که تبدیل به فیلمنامه میشود کمترین توجه به آن میشود. یک ناظر میگذارند و به او برای سریال 30 قسمتی مجموعاً 13 میلیون میدهند. از یک کارگر ساده هم رقم کمتری برایش درنظر میگیرند. او مجبور است که 5 کار دیگر را هم نظارت کند و همین موضوع باعث میشود که به کار لطمه بخورد."
شاید از این نظر ارقامی که عباسیان به آنها اشاره میکند بسیار قابل تأمل و توجهاند. شاید هم این بخشِ صحبتهای مدیرعامل سابق مؤسسه رسانههای تصویری هم دردناک باشد که میگوید: "الان بحثِ محتوای داخلی به شدت داغ است و به موضوع محتوای خارجی کمتر کسی توجه میکند. حجم محتوای مبتذل و مسئلهدار و فیلمهایی که مستقیماً مسیحیت و فعالیتهای دولت آمریکا را تبلیغ میکند. این آثار امروز در پلتفرمهای خانگی ما به وفور دیده میشوند و کمترین سطح ممیزی و سانسور به آنها اختصاص پیدا میکند تا جایی که این سطح ممیزیها حتی از شبکههای عربی هم کمتر است.
وظیفه تولیدکنندگان و فیلمسازان، این است که ارزشهایی را به جامعه القاء کنند که مقدس، انقلابی و اخلاقی باشند. احترام به پدر و مادر و خانواده و کسبِ حلال و حتی وضعیت محیط زیست و بدیهیترین مسائل اخلاقی در کجایِ نمایشخانگی وجود دارد؟ هیچ قهرمانی نیست که به آن افتخار کنیم. اما در سینمای هالیوود هم قهرمان دارند و هم مسیحیت و اتفاقات پیرامونیشان را به خوبی تبلیغ میکنند؛ حتی هنرمندانمان به هالیوود مینازند و اینجا از حداقلهای فرهنگی در فیلمها خبری نیست و به جای آن عادیسازی ابتذالات در دستور کار قرار گرفته است. "
ساترا در میان نهادهای رسانهای در این چند وقت بنا به ضرورت بارها نکات مختلفی را رسانهای کرده است و حاشیههای مختلف سریالها و اتفاقات مرتبط با ویاودیها و شبکه خانگی را پیگیری کرده است. این سازمان اگرچه زیر نظر صداوسیماست با این حال بیشتر از سازمان صداوسیما به ارائه توضیحات رسانهای هرچند در قالب توئیتری پرداخته است و در مورد اتفاقات اخیر مثلِ ممیزیهای "زخمکاری" و حتی چنین اظهارنظرهایی، باید دید این سخنان هم واکنشی دارد یا خیر؟