کد خبر :234361
روایت جدید از شب حمله به عین‌الاسد؛ آمریکا خبر داشت؟

مشاور و دستیار بین‌الملل رئیس مجلس با بیان اینکه وقتی قرار شد ایران 13موشک بالستیک نقطه‌زن به سمت پایگاه استراتژیک عین‌الاسد شلیک کند قبل از عملیات نخست‌وزیر وقت عراق در جریان قرار گرفت، گفت: البته نخست‌وزیر وقت عراق اطلاع نداشت ایران کجا را می‌خواهد بزند اما می‌دانست نقطه‌ای در خاک عراق هدف قرار می‌گیرد، البته این برداشت وجود داشت که وقتی نخست‌وزیر عراق در جریان قرار بگیرد ممکن است عراقی‌ها آمریکایی‌ها را در جریان موضوع قرار دهند.
برای ایران این مهم بود که سربازان آمریکایی که خانواده‌شان نگران وضعیتشان هستند هدف نباشند، چون این برای ما عامل اقتدار نیست که سربازان ساده آمریکایی را در پایگاهشان مورد هدف قرار بدهیم برای ما مهم این بود که پیام اقتدار ارسال شود و هیمنه آمریکایی‌ها خرد شود، آمریکایی‌هایی که پیام داده بودند اگر بزنید پنجاه و چند نقطه را هدف قرار می‌دهیم در نتیجه اصلا اینطور نبود که آمریکایی‌ها بدانند ایران کجا را قرار است بزند و این پیام اقتدارآمیز بود که شما به آمریکایی‌ها بگویی شما را می‌زنیم و در عراق هم می‌زنیم، بالاخره آمریکایی‌ها در عراق 12پایگاه داشتند و می‌توانستند احتمال دهند هر یک از این پایگاه‌ها و یا همه آنها هدف قرار بگیرد اما استراتژیک‌ترین، مهم‌ترین و پرامکانات‌ترین پایگاه که در دورترین نقطه هم بود هدف قرار گرفت.
 
حسین امیرعبداللهیان، مشاور و دستیار بین‌الملل رئیس مجلس است. در سابقه دیپلماتیک او تصدی سفارت ایران در بحرین وجود دارد و علاوه بر این وی در وزارت خارجه مسئولیت‌هایی را در حوزه خاورمیانه عهده‌دار بوده است. امیرعبداللهیان همچنین مسئول دبیرخانه ستاد حمایت از انتفاضه فلسطین است. او در مصاحبه با همشهری که در این دبیرخانه انجام شد، روایت‌هایی را از شب حمله ایران به پایگاه عین‌الاسد آمریکا در عراق نقل  کرده است.

مهم‌ترین بحث این روزها روابط دیپلماتیک کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی است. شما به‌عنوان دبیر جمعیت حمایت از فلسطین تحلیل‌تان چیست؟ آیا این فقط یک حرکت انتخاباتی برای ترامپ بود یا ابعاد دیگری هم دارد؟
در مورد عادی‌سازی‌ رابطه برخی کشورهای عربی با رژیم جعلی اسرائیل اولا این اقدام امارات، بحرین و دولت موقت سودان بدون تردید خیانت به آرمان فلسطین است، اما اقدامی که انجام شد، ارزشی بیش از کمک به اهداف انتخاباتی ترامپ یا کاهش مشکلات نتانیاهو در داخل این رژیم، ندارد؛ چون کشورهایی به سمت عادی‌سازی‌ رابطه با رژیم صهیونیستی رفتند که در سال‌های گذشته این رابطه را به‌صورت پنهان با رژیم صهیونیستی داشتند.

عربستان، امارات و بحرین این رابطه را در سطح امنیتی و برخی همکاری‌های تجاری با صهیونیست‌ها داشته‌اند؛ بنابراین چیزی که در خفا انجام می‌شد را علنی کرده‌اند، اما اینکه در معادله فلسطین آیا این اقدامات تأثیرگذار است، به‌نظر من هیچ تأثیری ندارد؛ چون تأثیرگذارترین فاکتور در قبال مسئله فلسطین، عنصر مقاومت و تلاش برای مقابله با توسعه‌طلبی صهیونیست‌هاست؛ به‌ویژه بعد از جنگ 3روزه، جنگ 22روزه، 51روزه، 8روزه، 2روزه و چندماه پیش چندساعته صهیونیست‌ها علیه غزه که همه آنها یک برنده داشت و آن مقاومت بود و در کمک به مردم فلسطین این جمهوری اسلامی ایران بوده که همیشه با صدای بلند اعلام کرده و هیچ‌یک از این کشورهای عربی منطقه هیچ نقشی در حمایت از مقاومت و مردم فلسطین نداشته‌اند که حالا عادی‌سازی‌ رابطه‌شان با صهیونیست‌ها بخواهد خللی در آن معادله ایجاد کند.

فکر می‌کنید عربستان چرا در این پروسه تأخیر داشته است؟
اینکه عربستان حریم هوایی‌اش را در اختیار صهیونیست‌ها گذاشته نشان‌دهنده این است که اگر شرایطی که در عربستان حاکم است اجازه می‌داد، این کار را انجام می‌دادند، اما سعودی‌ها در یک دوگانه گیر کرده‌اند؛ از طرفی می‌خواهند خود را خادم حرمین شریفین نشان دهند و از طرف دیگر می‌خواهند خیانت کنند به قدس، قبله اول مسلمین و حل این معادله هزینه بالایی برای عربستان دارد.

از طرفی به‌نظر می‌رسد عادی‌سازی‌ها باعث وحدت گروه‌های فلسطینی شده و اختلافات فتح و حماس کاهش یافته است.
اساسا طرح ادعایی ترامپ تحت عنوان معامله قرن و اقداماتشان در گام‌های بعدی ازجمله اعمال فشار به عربستان، بحرین، امارات و سودان برای عادی‌سازی‌ روابط با رژیم صهیونیستی یکی از دستاوردهایش این بود که صفوف وحدت بین نیروهای فلسطینی را تقویت کرد؛ تا جایی که شاهد برگزاری اجلاسی در بیروت به‌رغم شرایط سخت کرونایی با حضور رهبران مقاومت ازجمله آقای شیخ اسماعیل هنیه، زیاد نخاله و ارتباط با رهبران فتح در کرانه بودیم. باید اشاره کنم این کشورها با فشار تحقیرآمیز ترامپ پای این عادی‌سازی‌ آمدند و این عادی‌سازی‌ هیچ ارزش ویژه‌ای ندارد.

شما ببینید مصر تاریخی و مصر تمدنی و مصر بزرگ در زمان انورسادات در قالب پیمان کمپ‌دیوید عادی‌سازی‌ را انجام داد، اما نتیجه چه شد؟ چیزی از آن باقی نمانده جز یک خاطره در ذهن مردم مصر که انورسادات به‌عنوان خائن به فلسطین کشته شد؛ لذا این سیرکی که ترامپ در بالکن کاخ سفید راه انداخت و وزرای خارجه امارات و بحرین را تحقیر کرد و گفت با زور و فشار من این ارتباط برقرار شده برای همه ناظران سیاسی معنای مشخصی دارد که پشت این قصه چیست؟ آیا این کشورها داوطلبانه سراغ عادی‌سازی‌ رفته‌اند یا آمریکا بر سر حاکمان آنها زده است؟ اگر عادی‌سازی‌ روابط انتخاب سودان بوده پس آقای ترامپ این وسط چه کاره است و جشن گرفتن در بالکن کاخ سفید چه معنایی دارد؟ البته مردم این کشورها با قدرت از فلسطین دفاع می‌کنند و نگاه متفاوت از دولت‌هایشان دارند.

روابط ایران با گروه‌های فلسطینی چگونه و تعاملات به چه شکل است؟ چون مدتی ارتباط بین ایران و برخی گروه‌ها قطع شده بود.
اولا هیچ‌گاه روابط ما با گروه‌های فلسطینی قطع نشده و ما با قدرت در همه شرایط در کنار گروه‌های مقاومت بوده‌ایم.

منظور در مقطعی بود که بر سر سوریه بین ایران و حماس اختلافاتی پیش آمد.
آن موقع هم موضع‌گیری‌ها از طرف حماس به‌معنای کلیت آن نبود، فرد یا افرادی در داخل حماس بودند که تحلیل‌های شخصی داشتند اما کلیت حماس در آن زمان هم جدا از سوریه و در حمایت از سوریه قرار نداشت اما یکی دو نفر زاویه گرفته بودند و بعدها دیدگاهشان تغییر کرد. به‌گونه‌ای القا می‌کردند که حماس دارد از سوریه جدا می‌شود، شما در همان اوج بحران سوریه شاهد بودید که رژیم صهیونیستی به غزه حمله کرد و به‌رغم تحلیل آمریکا و صهیونیست‌ها، غزه با قدرت مقاومت کرد و آخرین شلیک را پس از اعلام آتش‌بس نیروهای مقاومت انجام دادند آن هم به طرف تل‌آویو و این نشان می‌دهد که گروه‌های مقاومت هیچ‌گاه در موضع انفعال نبوده‌اند و ایران چه در سطح سیاسی از طریق طرح دمکراتیک رفراندوم و چه در مسیر حمایت سیاسی و مقاومتی همیشه حمایت خود را برای آزادسازی سرزمین‌های فلسطینی ادامه داده و این یک نگاه راهبردی است و در زنجیره امنیت ملی کشور قرار دارد.

یک گزاره‌ای از طرف کشورهای سازش‌کار با رژیم صهیونیستی و از طرف برخی تحلیلگران در داخل وجود دارد که سیاست‌های ایران باعث سوق یافتن کشورهای همسایه به طرف رژیم صهیونیستی شده به‌خصوص انتقاداتی درباره روابط با همسایگان وجود دارد.
به‌نظر من در سیاست خارجی ما یک اشتباه رخ داد اینکه ما تمرکز خود را در نگاه به غرب خیلی افزایش دادیم، شما ببینید در همین شرایط تحریم حجم روابط تجاری ما با کشورهای همسایه بیش از 40میلیارد دلار است درحالی‌که در بهترین دوران حجم مبادلات تجاری ما با کل اروپا به 5میلیارد دلار نرسیده است لذا ضمن ایجاد توازن در سیاست خارجی به‌نظر من در سال‌های اخیر یکی از اشتباهات فاحش ما این بوده که در نگاه به سمت اروپا و غرب گام‌های تندی را برداشتیم اما بازتاب‌های متقابل و مثبتی را دریافت نکردیم البته این بدان معنا نیست که ما نسبت به همسایگان توجه نداشته‌ایم، تقریبا همه دولت‌ها در نگاه به همسایگان به‌عنوان یک اولویت تمرکز داشته‌اند اما اینکه چه عواملی باعث شد برخی از کشورهای منطقه به سمت صهیونیست‌ها حرکت کردند این بر می‌گردد به برخی رهبران جدید در کشورهای منطقه یعنی روی کار آمدن محمد بن زاید و محمد بن سلمان که آنها در نگاهشان به‌گونه دیگر فکر می‌کنند.

آنها نشان داده‌اند دفاع از مردم فلسطین برایشان حائز اهمیت نیست و حاضر نیستند برای این مسئله هزینه بدهند. اسنادی وجود دارد که در حملات سال‌های اخیر به غزه نه‌تنها امارات ، بحرین و عربستان برای توقف جنگ اقدام عملی نکرده‌اند بلکه در همکاری‌های امنیتی و اطلاعاتی در طرف اسرائیل قرار داشته‌اند.

رژیم صهیونیستی در یک سال اخیر رفتارهای وقیحانه‌ای داشته. به ادعای خودشان به پایگاه‌های ایران در سوریه حمله کرده‌اند و نیز اتفاقاتی در داخل ایران رخ داد که صهیونیست‌ها درباره آن ادعاهایی کردند مثل شورآباد،  انفجار خجیر یا حادثه در نطنز. سیاست صبر و سکوت ایران تا چه زمانی ادامه دارد؟
صهیونیست‌ها نشان داده‌اند هیچ‌گاه به‌دنبال کمک به امنیت منطقه نیستند، همه تلاششان تجزیه و تضعیف کشورهای اسلامی و منطقه است. برخی از اقدامات انجام شده نشان‌دهنده قدرت رژیم صهیونیستی نیست بلکه نشان‌دهنده این است که رژیم صهیونیستی در شرایطی قرار گرفته که بزدلانه ادعاهایی را مطرح می‌کند. اسرائیلی‌ها هیچ‌گاه جرأت نمی‌کنند اعلام کنند در فلان حادثه ما دست داشته‌ایم از این گذشته اگر حادثه‌ای در گوشه‌ای از ایران اتفاق بیفتد نخستین طرفی که بلافاصله بیانیه داده و گفته است ما نبودیم صهیونیست‌ها بوده‌اند چون صهیونیست‌ها اندازه ایران را می‌فهمند و اندازه خودشان را هم در اراضی اشغالی درک می‌کنند.

مثلا در ترور سردار سلیمانی هم به‌دلیل نفوذی که صهیونیست‌ها در عراق داشته‌اند و قبلا پایگاه حشد الشعبی را در عراق به‌صورت پهپادی مورد حمله قرار داده‌اند این شائبه ‌وجود دارد که در عملیات ترور سردار سلیمانی صهیونیست‌ها دست داشته‌اند و مسئولیت آن را آمریکا بر عهده گرفته است.
من فکر می‌کنم ماجرای ترور سردار سلیمانی تصمیم غلطی در حوزه راهبردی بود که ترامپ و افرادی معدود در کاخ سفید اتخاذ کردند. اصلا رژیم صهیونیستی در قد و قواره‌ای نیست که بخواهد در این موضوع مهم نقش ایفا کند یا جرأت ورود داشته باشد، آن قضیه به آمریکایی‌ها بر می‌گردد و مسئولیت آن هم متوجه آمریکایی‌هاست، اگر سرنخی پیدا شود که صهیونیست‌ها در این موضوع نقش داشته‌اند تردید نکنید هر زمان که اطلاعات دقیقی به‌دست ما برسد پاسخ محکمی داده خواهد شد.

کشورهای منطقه چطور؟ در ترور سردار سلیمانی نقش نداشتند؟
این را بخش‌های امنیتی باید بگویند، اما برخی حاکمان جنگ‌طلب در منطقه ما همواره آمریکایی‌ها و دیگران را به حذف سردار سلیمانی ترغیب می‌کردند اما اینکه خودشان بخواهند نقشی ایفا کنند در آن اندازه نیستند که در این معادله نقش‌آفرینی کرده باشند.

به سالگرد شهادت سردار سلیمانی نزدیک می‌شویم، بعد از قریب یک سال هنوز این ماجرا در سطح مهم‌ترین اتفاقات اخیر است. علت سفر سردار به عراق در آن ماموریت چه بود؟
سردار سلیمانی سفرهای زیادی به عراق می‌کرد و این سفرها آشکار و علنی بود. بخشی به بحث‌های مستشاری نظامی در مبارزه با تروریسم بر می‌گشت، کسی نمی‌تواند منکر این شود که قوی‌ترین نقش را در مبارزه با داعش در عراق در کنار ارتش و نیروهای مردمی و مرجعیت عراق، جمهوری اسلامی ایران داشت و نقش سردار سلیمانی در این موضوع بسیار حائز اهمیت بود. در این چارچوب برای مشورت‌ها ، هماهنگی‌ها و اقدامات میدانی برای مبارزه با داعش رفت‌وآمدهای سردار در چارچوب سفرهای رسمی 2 کشور انجام می‌شد.

اگر درباره نقش سردار ناگفته‌هایی مانده بفرمایید به‌خصوص ورود روسیه به سوریه که گفته می‌شود با مذاکرات سردار سلیمانی محقق شد.
سردار سلیمانی در عین اینکه در میدان اقدام می‌کرد و نقش میدانی در مبارزه با داعش داشت هیچ‌گاه از ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کار غافل نبود. اگر جایی لازم بود که مستشاران نظامی ایرانی و روسی برای یک هماهنگی علیه داعش گفت‌وگویی بکنند یا حتی بر سر ورود روسیه به جنگ با داعش در سوریه، سردار سلیمانی و تیمش به موازات وزارت خارجه و دستگاه امنیتی کشور، اقدامات لازم را انجام می‌دادند. سردار سلیمانی در کنار اینکه یک سردار شجاع و قهرمان بود، یک دیپلمات به‌روز و آشنا با مفاهیم سیاسی و بین‌المللی بود و خیلی خوب می‌توانست در مذاکره با مقامات ارشد کشورها هدف خود را پیش ببرد و نیاتش را به نتیجه برساند.

درباره ترور سردار سلیمانی و به‌خصوص عملیات عین‌الاسد یک ابهام وجود دارد که آن را از حالت انتقام خارج می‌کند به‌خصوص اینکه گفته می‌شود ایران عمدا به شکلی عملیات کرده که آمریکا کشته ندهد، یا اینکه گفته می‌شود آمریکایی‌ها از عملیات ایران اطلاع داشته‌اند.
اولا جمهوری اسلامی ایران هنوز انتقام خون سردار سلیمانی را نگرفته است. در آن شب ترور دو اتفاق افتاد، یکی حمله نظامی آمریکایی‌ها به‌ خودروی سردار سلیمانی و همراهانش بود و دیگری به شهادت رساندن سردار سلیمانی و ابومهدی مهندس و همراهانشان. انتقامی که ایران تا الان گرفته انتقام خودروی منهدم شده سردار سلیمانی بوده است و انتقام از آمریکایی‌ها در دستور کار است. وجه کلان این انتقام خروج آمریکایی‌ها از منطقه است اما این خروج جزئیات و تفاسیری دارد که در زمان خودش جهانیان خواهند دید ابعاد این انتقام چقدر ویژه و تأثیرگذار است.

درباره عملیات انتقام باید اشاره کنم وقتی قرار شد ایران 13موشک بالستیک نقطه‌زن به سمت پایگاه استراتژیک عین‌الاسد شلیک کند قبل از عملیات نخست‌وزیر وقت عراق در جریان قرار گرفت، البته نخست‌وزیر وقت عراق اطلاع نداشت ایران کجا را می‌خواهد بزند اما می‌دانست نقطه‌ای در خاک عراق هدف قرار می‌گیرد، این به لحاظ حقوق بین‌الملل و رعایت همسایگی بود که لازم بود ضمن اینکه دفاع مشروع را حق خود می‌دانستیم نخست‌وزیر عراق را در جریان قرار بدهیم، البته این برداشت وجود داشت که وقتی نخست‌وزیر عراق در جریان قرار بگیرد ممکن است عراقی‌ها آمریکایی‌ها را در جریان موضوع قرار دهند.

برای ایران این مهم بود که سربازان آمریکایی که خانواده‌شان نگران وضعیتشان هستند هدف نباشند، چون این برای ما عامل اقتدار نیست که سربازان ساده آمریکایی را در پایگاهشان مورد هدف قرار بدهیم برای ما مهم این بود که پیام اقتدار ارسال شود و هیمنه آمریکایی‌ها خرد شود، آمریکایی‌هایی که پیام داده بودند اگر بزنید پنجاه و چند نقطه را هدف قرار می‌دهیم در نتیجه اصلا اینطور نبود که آمریکایی‌ها بدانند ایران کجا را قرار است بزند و این پیام اقتدارآمیز بود که شما به آمریکایی‌ها بگویی شما را می‌زنیم و در عراق هم می‌زنیم، بالاخره آمریکایی‌ها در عراق 12پایگاه داشتند و می‌توانستند احتمال دهند هر یک از این پایگاه‌ها و یا همه آنها هدف قرار بگیرد اما استراتژیک‌ترین، مهم‌ترین و پرامکانات‌ترین پایگاه که در دورترین نقطه هم بود هدف قرار گرفت.

لغو تحریم تسلیحاتی اخیرا اتفاق افتاد. این اتفاق را چطور ارزیابی می‌کنید؟
لغو تحریم تسلیحاتی دو بعد دارد، یک بعد روی کاغذ است که بر مبنای قطعنامه این لغو تحریم انجام شده است اما باید در روی زمین ببینیم چه اتفاقی می‌افتد، آیا به‌صورت عملی می‌توانیم آنچه را که نیاز داریم در حوزه خرید یا فروش عملیاتی کنیم. بر مبنای آنچه در شورای امنیت رخ داد و آمریکا منزوی شد اتفاق بسیار مهمی بود اما این گام عملی باید برداشته شود. باید دید در آینده چه اتفاقی رخ می‌دهد. تا اینجا یک موفقیت سیاسی برای ایران بود که آمریکا نتوانست در حوزه تمدید تحریم‌ها اجماع ایجاد کند.

در شرف امضای قرارداد بلندمدت با چین هستیم، ارزیابی‌تان از قرارداد چیست، آیا می‌تواند تحولی ایجاد کند؟
چین در آینده نظام سیاسی بین‌الملل یکی از کنشگران اصلی خواهد بود. در حوزه اقتصاد، تجارت، علم، فناوری و تکنولوژی چین حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. چین امروز و جدید را باید متفاوت از گذشته دید. به‌عنوان یک قدرت نوظهور برای کار با چین باید راهبرد داشته باشیم. فکر می‌کنم انعقاد قرارداد و امضای آن به‌عنوان همکاری جامع ربع قرن ایران و چین اتفاق خیلی خوبی است و می‌تواند منافع 2کشور را تامین کند.

ادعا شده بود چین عقد قرارداد را به انتخابات آمریکا موکول کرده است؟
روابط تهران و پکن به دور از مناسباتی است که در آمریکا جریان دارد. وقتی صحبت از روابط راهبردی بین ایران و چین می‌کنیم، گره‌زدن آن به سرنوشت انتخابات کشور ثالث مبنایی ندارد، تا جایی که من اطلاع دارم و اطلاع دقیقی هم دارم، هیچ‌چیز در این موضوع منوط به رفتار و نتیجه انتخابات آمریکا نیست.

شایعاتی مطرح شد حتی وزارت خارجه آمریکا قرارداد را با ترکمنچای مقایسه کرد. آن شایعات را چطور ارزیابی می‌کنید؟
مطالب دروغی بود، من از ابتدا در جریان جزئیات این قرارداد بوده‌ام، این دروغ‌ها برای ایجاد فاصله بین ایران و چین و برای سخت‌ترکردن تحریم‌های ایران به راه انداخته شد. این دروغ‌ها از طرف آمریکایی‌ها و برخی متحدانش مطرح شد، به دروغ گفتند ایران فلان جزیره را به چینی‌ها واگذار کرده است درحالی‌که بحث‌های سرزمینی و حاکمیتی ما کاملا سر جای خودش است. مباحث درباره همکاری‌ها در بسترهای مختلف مورد علاقه 2کشور است و کمک می‌کند که ایران با تحریم‌های آمریکا مقابله کند و کمک می‌کند روابط ایران و چین با یک افق دور تنظیم شود به‌نحوی که در بهترین وضعیت منافع 2کشور تامین شود.

الان در چه مرحله‌ای است؟
مذاکرات مربوطه انجام شده و پیشرفت‌های خوبی هم حاصل شده. در آینده نه‌چندان دور این توافق نهایی می‌شود.

تأیید می‌کنید آقای لاریجانی در مذاکرات همچنان فعال است؟
مسئولان دولت اعلام کردند که ایشان در پرونده چین مسئولیت دارد و برای پیگیری و اداره کار کمک می‌کنند.

اف‌ای‌تی‌اف و مسائل مرتبط با آن مانع اجرای قرارداد ایران و چین نخواهد بود؟
در قالب توافقاتی که بین ایران و چین و دیگر کشورها هست، مکانیسم‌های مورد توافق تعریف شده که بر آن مبنا تعاملات ‌ادامه دارد.

باتوجه به اینکه مسئولیت مدیرکل بین‌الملل مجلس را بر عهده دارید، آخرین سؤال درباره مجلس است، شرایط به چه شکل است؟
مجلس جدید ظرفیت زیادی دارد. قاطبه نمایندگان در حوزه دیپلماسی پارلمانی علاقه‌مند و فعال هستند. گروه‌های دوستی با شتاب بیشتری در این دوره تشکیل شده ‌و رئیس مجلس تقریبا هفته‌ای بین 2 یا 3 برنامه خارجی دارند درحالی‌که به‌دلیل شرایط کرونا رفت‌وآمد هیأت‌ها کاهش پیدا کرده، اما ‌ارتباطات در فضای مجازی و تماس‌های تلفنی و تبادل پیام‌ها و پذیرش هیأت‌ها جریان دارد. ایشان سفر به مقاصدی را با توجه به دعوت‌های مختلفی که انجام شده در برنامه دارند که متناسب با افت بحران کرونا برنامه‌ریزی می‌شود.

قرارداد بلندمدت ایران و روسیه
قرارداد همکاری‌های بین ایران و روسیه وجود داشته است. بر مبنای آن چنانچه هر یک از طرفین قبل از پایان دوره قرارداد خروج را اعلام نکند، برای یک دوره 5ساله دیگر تمدید می‌شود، همکاری‌های راهبردی خوبی بین تهران و مسکو جریان دارد و شتاب بیشتری گرفته است، همیشه در مذاکرات با روس‌ها گفته‌ام که در ایران یک نگاه بدبینانه نسبت به اتحاد جماهیر شوروی و بخشی از تاریخ روسیه جدید وجود داشته است اما روسیه پوتین و روسیه فعلی متفاوت از اتحاد جماهیر شوروی و عهد تزارهاست و می‌شود همکاری‌ها را با یک افق بلندمدت دنبال کرد. در راستای توازن‌بخشی در سیاست خارجی برای همکاری با همه مناطق نگاه به روابط با چین و روسیه می‌تواند رفتاری حکیمانه و دوراندیشانه باشد

 

منبع: همشهری