رسیدگی به این پرونده از سال 92 با کشف جسد مردی بدون سر از سوی مأموران گشت پلیس آغاز شد. پس از آن جسد به پزشکی قانونی منتقل شد. در ادامه کارآگاهان برای شناسایی هویت مقتول به سراغ پرونده افراد گمشده رفتند و دریافتند چند روز قبل زن جوانی، ناپدید شدن همسرش را اطلاع داده بود. بررسی مأموران نشان میداد که مشخصات و لباسهای فرد گمشده با مشخصات و لباسهای جسد کشف شده یکسان است بنابراین همسر فرهاد برای احراز هویت به پزشکی قانونی رفت و تأیید کرد که جسد متعلق به شوهرش است و بدین ترتیب پرونده برای شناسایی عامل یا عاملان قتل وارد مرحله تازهای شد. شناسایی عاملان قتل پس از اعتراف سعید، میثم و حمید دستگیر شدند و به قتل اعتراف کردند. میثم به مأموران گفت: من کارگر سعید بودم و یک روز قبل از حادثه او از اختلافش با فرهاد گفت و با پرداخت مبلغ 5 میلیون تومان از من خواست تا برای پس گرفتن اسنادش از مقتول به همراه دوستم به محل قرارشان برویم. اما وقتی به آنجا رسیدیم، سعید به من گفت که باید او را بکشیم و بعد هم قول داد تا پول بیشتری به ما بدهد. پس از اینکه فرهاد به سر قرار آمد، دست و پای او را بستیم و با یک دستمال او را خفه کردیم و سعید هم اسنادی را که لازم داشت برداشت، اما چند لحظه بعد او دوباره برگشت و گفت که خیالش راحت نیست و ممکن است او زنده شود که به همین دلیل با چاقویی که در جیبش داشت، سر از تن فرهاد جدا کرد. به این ترتیب پرونده هر 3 متهم به اتهام مشارکت در قتل با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهمان در شعبه 2 محاکمه شدند. در دادگاه چه گذشت؟ در ادامه متهمان یک به یک در جایگاه قرار گرفتند. سعید به عنوان اولین متهم به قضات گفت: من اتهام را قبول ندارم و هیچ نقشی در این ماجرا نداشتم؛ ما قرار بود فقط مدارک را بگیریم، ولی میثم و حمید او را کشتند. پس از او میثم به جایگاه رفت و ادعاهای قبلیاش را تکرار کرد و بعد هم حمید به عنوان سومین متهم به قضات گفت: سعید و میثم مقتول را کشتند و من هیچ نقشی در این جنایت نداشتم. بعد از دفاعیات متهمان و با توجه به مدارک موجود در پرونده، هر 3 متهم در قتل مجرم شناخته شده و به قصاص محکوم شدند. براساس حکم دادگاه با توجه به اینکه مقتول یک نفر و متهمان سه نفر بودند و با توجه به درخواست اولیای دم مبنی بر قصاص، خانواده مقتول برای اجرای حکم باید تفاضل دیه را پرداخت میکردند که پرونده با اعتراض متهمان به دیوان عالی کشور فرستاده شد و دیوان هم رأی صادره را مورد تأیید قرار داد. به این ترتیب پرونده برای اجرای حکم به دادسرای جنایی تهران فرستاده شد. اما در حالی که هر سه متهم به مرحله اجرای حکم نزدیک شده بودند، خانواده متهمان توانستند با جلب رضایت اولیای دم، آنها را از اجرای حکم قصاص منصرف کنند. با این حال پرونده متهمان یک بار دیگر با کیفرخواست اخلال در نظم عمومی از طریق قتل به لحاظ جنبه عمومی جرم به دادگاه کیفری رفت تا بزودی محاکمه شوند.زن مقتول در توضیح به مأموران گفت: فرهاد مهندس بود و با افراد زیادی کار میکرد، اما من به کسی ظنین نیستم چرا که شوهرم مسائل کاری و ارتباطاتش با افراد در خارج از خانه را برای من بازگو نمیکرد.
در ادامه تحقیقات، مأموران تلفن همراه مقتول را مورد بررسی قرار دادند و متوجه شدند او چند ماه قبل از قتلش با مردی به نام سعید به دلیل اختلافات مالی درگیری داشته و آخرین تماس تلفنی مقتول هم با سعید بوده است که سعید برای توضیحات به اداره آگاهی احضار شد، اما ادعا کرد که از فرهاد خبری ندارد با این حال در ادامه بازجوییها سعید به قتل با همدستی 2 نفر دیگر اعتراف کرد و گفت: من و فرهاد مدتها بود که به دلیل اختلاف مالی بر سر سند یک ملک باهم درگیری داشتیم. فرهاد اسناد یک ملک و یک چک 96 میلیون تومانی را با کلاهبرداری از من گرفته بود و به هیچ عنوان هم حاضر نبود آن را پس بدهد به همین خاطر او را به محلی کشاندم و با کارگرم به نام میثم و دوستش به آنجا رفتیم تا اسنادم را از او پس بگیرم، اما قصدمان کشتن او نبود، اما کارگرم و دوستش حمید، او را کشتند.
در ابتدای این جلسه نماینده دادستان برای هر سه متهم درخواست مجازات کرد و سپس اولیای دم خواستار صدور حکم قصاص شدند.
منبع: ایران