ردپای توهم توطئه در ذهن احمدی نژاد
محمود احمدینژاد یکی از سیاسیونی است که در طول ۴ دهه پیروزی انقلاب اسلامی جامعه کمتر به خود دیده است کسی که هنوز مردم تکلیفشان را با او نمیدانند.
خرداد ماه سال 84، کمتر کسی فکر میکرد به جای رئیس دولتی که در مجامع جهانی حاضر میشد و از فرهنگ و گفتگو سخن میگفت فردی به اسم محمود احمدینژاد بر سر کار بیاید. او آنقدر ناشناخته بود که در دوره نخست انتخابات در بعضی حوزههای رایگیری به جای نامش مینوشتند "شهردار تهران".
احمدینژاد آن روزها برای عموم مردم ناشناخته بود و بیشتر به صرف شعارها و وعدههایی که داد و البته دوقطبی سازی در مقابل آیت الله هاشمی، نامش از صندوق رای پیروز بیرون آمد.
واقعیت، اما این است که او بعد از آنکه به ریاست دولت رسید هم ناشناخته مانده بود. هنوز که هنوز است هیچ کس نمیتواند دقیق بگوید او چه تصمیمی خواهد گرفت یا چه رفتاری از خود نشان میدهد. او مدت زمان زیادیست که مرز، عرف و ساختارها را شکسته است. بارزترین این ساختارشکنی ها، خانهنشینی 11 روزه و ایستادن در برابر رهبری بود. او سالها بعد با وجود آنکه از نامزدی در انتخابات 96 منع شده بود ناگهان در وزارت کشور شناسنامه اش را از جیبش بیرون آورد تا بار دیگر به سخن رهبری تمکین نکرده باشد.
احمدی نژادِ بعد از ریاست جمهوری، فقط موهایش کمی سفیدتر شده، اما شخصیتش همان است. از بسیاری جهات نمیتوان او را پیشبینی کرد، اما جنجال آفرینی و علاقه به حضور در قدرت چیزهایی هستند که تغییری نکرده اند. از این رو میتوان پشت پرده فعالیتها و اظهار نظرها و رفتارهای جنجالی اش در ماههای منتهی به انتخابات را متوجه شد و پاسخ معمای فعال شدن احمدی نژاد را در این دانست که او برای آنکه دوباره در بین مردم نامش مطرح شود دست به هرکاری میزند. او در ماههای گذشته به اقدامات بیسابقهای رو آورده است که مانندش را کمتر سراغ داریم؛ از مصاحبه درباره خوانندگان لسآنجلسی تا نامه نوشتن برای بنسلمان و انتقاد از حجاب اجباری.
شگفتیسازیهایش، اما به اینها محدود نشده و هنوز که هنوز است ادامه دارد، گاه تاحدی که خود را آدمی متناقض نشان میدهد فقط برای آنکه در بدنه اجتماعی دیدگاههای مختلف مطرح شود، مثلا از یک سو تیم تبلیغاتیاش طرفدار رای آوردن ترامپ در انتخابات آمریکا میشود، در جای دیگری حامی آزادی پوشش است و میگوید نظر رهبری هم نمیتواند مانع ابراز دیگر نظرها درباره حجاب شود، اما به موضوع حضور گشتارشادهای نیروی انتظامی زیر نظر وزارت کشور دوران ریاست جمهوریاش که پر تعداد در خیابانها و معابر ظاهر میشدند هیچ اشارهای نمیکند؛ او در جای دیگر طرفدار نظریه توهم توطئه میشود و میگوید ویروس کرونا ساخته و پرداخته اهداف سیاسی است.
حمایت احمدینژاد از ترامپ
احمدینژاد به صورت علنی از ترامپ در انتخابات آمریکا حمایت نکرده است، اما پیروزی ترامپ در انتخابات 2016 آمریکا خشنودی رئیس دولتهای نهم و دهم ایران را به همراه داشت. او چهار سال بعد از انتخاب جنجالیترین رئیس جمهور آمریکا آمریکا در نامهای از انتخاب او استقبال کرد و نوشت: از فضای سیاسی و رسانهای آمریکا چنین استنباط میشود که نتیجه انتخابات بر خلاف روال معمول و خارج از اراده و پیشبینی هیئت حاکمه و جریان اصلی پشت صحنه سیاست آمریکا بوده است.
مضافا آنکه در انتخابات اخیر آمریکا عبدالرضا داوری مشاور رسانهای احمدی نژاد رسما در صفحه توئیتر خود پیروزی ترامپ در آمریکا را مقدمه وعده تاریخی انبیاء و وراثت مستضعفان خواند و نوشت: «با پیروزی ترامپ، شمارش معکوس برای تحقق وعده تاریخی انبیاء در غلبه فرودستان بر فرادستان، وراثت مسنضعفان در زمین و پژواک صداهای خاموش علیه مستکبران گلوبالیست در سراسر جهان، آغاز میشود.»
استدلال اطرافیان احمدی نژاد این بود که با انتخاب مجدد ترامپ، فضایی بحرانی برای جمهوری اسلامی پیش خواهد آمد که در این فضا حاکمیت گزینهای به جز احمدی نژاد نخواهد داشت تا بتواند مشکل را حل کند.
احمدینژاد طرفدار نظریه توطئه
احمدینژاد در مصاحبهای با ایندیپندنت فارسی نیز طرفدار نظریه توهم توطئه میشود. او بدون آنکه سندی ارائه کند ادعا میکند کرونا یک ویروس آزمایشگاهی است که عامدانه و با اهداف سیاسی ساخته شده است. او گفته بود «من معتقد هستم کسانی که دنیا را در صد سال اخیر مدیریت کردند، به این نتیجه رسیدهاند که ساز و کارهایشان دیگر پاسخ نمیدهد، باید تغییرات اساسی به وجود بیاورند و انتشار کرونا، یکی از اهدافش پوشش دادن و تغییرات است. یعنی زمینه را برای تغییرات فراهم کنند. دستورالعملهایی را که منتشر میکنند در دنیا بسیار گنگ، چند پهلو و متناقض است و هر کشوری که بخواهد از آن دستورالعملها تبعیت بکند دچار مشکلات میشود. به نظرم در ایران هم مشکل اصلی این است که مدیریت کرونا، در تبعیت از سیاستهایی که بهداشت جهانی منتشر میکند، دارد اتفاق میافتد و همین باعث شده که مهار کرونا در ایران با مشکلات جدی مواجه شود. ما دانشمندان و متخصصینی داریم که هم بهسرعت میتوانند دارویش را تهیه کنند و هم پروتکلهای بهداشتی خیلی سادهای را در اختیار مردم و سازمانها قرار دهند که با رعایت آنها بتوانیم از آن پیشگیری کنیم.»
شاید اگر روزی که احمدینژاد ادعاهای عجیب و غریب مثل هاله نور و ... مطرح کرد ساختار سیاسی کشور او را بازخواست میکرد و سند و مدرک میخواست کار به اینجا نمیرسید که در میان همه گیری ویروس کرونا که جان بسیاری از شهروندان را گرفته با حرفهای نسنجیدهاش بلوای تازهای بهپا کند.
احمدینژاد ناگهان طرفدار آزادی پوشش زنان میشود
حمایت زنان و جوانان چیزی نیست که سیاسیون مخصوصا آنهایی که دستی بر آتش انتخابات دارند بتوانند از کنارش به راحتی عبور کنند به هر حال اگر قرار باشد پیروزی در کارنامه سیاسی و انتخاباتی یک فرد ثبت شود باید نظر این قشر را که جمعیتشان کم نیست را جلب کند. با همین نگاه احمدینژاد نیز همان کسی است که عادت دارد نزدیک به انتخابات که میشود گریزی به دنیای مد و فشن بزند و از سوی دیگر با نظراتش در جهت مخالفت با حجاب اجباری برای خودش جایگاه و پایگاهی پیدا کند؛ خاطره انتخابات 84 و اظهارنظرهای او هنوز از حافظه تاریخی مردم پاک نشده است او در جریان رقابتهای انتخاباتی خرداد 15 سال پیش درباره پوشش و موضوع حجاب میگفت «واقعا مشکل مردم ما مشکل موی جوانهای ماست؟! بچهها میخواهند هر جور موی خود را بگذارند. به من و تو چه ربطی دارد.» هر چند چشم در دوربین دوخت و این کلمات را بیان کرد، اما در عمل اتفاقات دیگری افتاد و خاطره بازداشت به علت پوشش در ذهن بسیاری از جوانان دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد ثبت شد، اما او بار دیگر به تناقضگوییها ادامه داد و در برابر نقدهای رقبایش در انتخابات 88 به گشت ارشاد باز هم پای مد و پوشش را به میان آورد و در کنایه به دوران نخستوزیری میرحسین موسوی گفت: «آن افرادی که امروز به گشت ارشاد ایراد میگیرند، آیا سال 64 و 65 را فراموش کردهاند که وزارت کشور موتورسوارها را سازماندهی میکرد تا در همین خیابان ولیعصر موی دختران و موی پسران را قیچی و لباسها و کفشها را پاره میکردند و آیا فراموش کردهاند که کراواتها را قیچی میکردند و آیا یادشان رفته است، مردم را کتک میزدند و آیا یادشان رفته است که کراوات یک دیپلمات خارجی را از وسط قیچی میکردند و او متعجب میماند که چه خبر است.»
یکی دوماه پیش هم ویدئویی از او در فضای مجازی منتشر شده بود که میگفت با کراوات زدن هیچ مشکلی ندارد. او وقتی دید صحبتهایش و مقایسه گفتار و عمل او موجبات نیشخندهای مردم را به دنبال داشته باشد، در مصاحبهای که اخیرا با مهدی نصیری، سردبیر سابق روزنامه کیهان خواست تا خودش را اثبات کند و دم خروسش در سالهای 84 تا 92 را بپوشاند برای همین گفت: «قانون پوشش در ایران باید با خواست اکثریت مردم منطبق باشد.» او در ادامه میگوید: اگر رهبری یک موقع توصیهای میکنند معنایش این است که اگر کسی نظری داشت، نگوید؟! یا مثلا احتمال نمیهند که شاید نظر ایشان از دو سال پیش تا الان عوض شده باشد؟! این حرفها خیلی سبک است. شما میخواهی به ظواهر سخنان رهبری استناد بکنی تا برای مردم محدودیت ایجاد کنی، این خیلی غلط است.
جنجالها ادامه دارد ... تکلیف ما چیست؟
شاید در طول این سالها مردم ایران با کمبودها و مشکلات بسیار سر و کله زده باشند، اما چیزی که در کشور فراوانیاش به خوبی حساس میشود و اتفاقا همین فراوانی مردم را کلافه کرده است، جنجال است؛ جنجالهایی که با ظهور و بروز افرادی در این میدان گاهی آتشش شعلهورتر و گاهی زیر خاکستر پنهان میشود. محمود احمدینژاد یکی از همان افرادی است که در طول یک دهه گذشته سر کلاف این جنجالها را به دست گرفته است و هر از گاهی صحنه را به دست میگیرد تا بساط سرگرمی به پا شود موضوعی که در میان انواع مشکلاتی مانند کرونا، بحران اقتصادی و رکود کمرشکن از ذهن رئیس دولتهای نهم و دهم پاک نشد و همچنان به جنجالهایش ادامه میدهد، بدون آنکه پاسخگوی هشت سال ریاست بر قوه مجریه یا به قول خودش مدیریت جهانیاش باشد.
التبه این پاسخگویی تنها محمود احمدینژاد را نشانه نمیرود و هواداران و آنهایی که در روی کار آمدن او در سال 84 را فراهم کردند نیز شامل میشوند همان افرادی که اینروزها با برائت جستن از او خود را از هر پاسخگویی بری میدانند و یک عذرخواهی ساده و معمولی را از جامعه دریغ میکنند.
به راستی تکلیف ما با این پدیده هزاره سوم چیست؟
منبع: خبرآنلاین